مقالات ترجمه شده دانشگاهی ایران

لغات حسابداری بخش 43

در این قسمت  لغات حسابداری بخش 43 عرضه شده است.

 

لغات حسابداری صفحه اصلی – کلیک کنید

خرید لغات حسابداری / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته

 

لغات حسابداری - ایران ترجمه

لغات حسابداری بخش 43
stratified
طبقه بندی شده،‌ مطبق،‌ طبقه
stratified cluster sampling
نمونه برداری طبقه ای، نمونه گیری با طبقه بندی
stratified random sampling
نمونه گیری از راه طبقه بندی
stratified sample
نمونه طبقه ای
stratified sampling
نمونه برداری طبقه ای، نمونه گیری با طبقه بندی
stratify
طبقه، طبقه بندی، طبقه بندی كردن
stratum
طبقه
stream
جریان
stream function
تابع جریان
stream line
خط جریان
streamline
خط روان،‌ خط سیلان، خط جریان
strength
قدرت، مقاومت، قوی،‌ سنگ، نیرومندی، شدت
strength of an interaction
قدرت بر هم کنش
strength of and interaction
قدرت بر هم كنش
strength of materials
مقاومت مصالح
stress
بار،‌ فشار، تلاش، تنش
stress relief
رها كردن تنش، عملیات تنش زدایی
stress relief annealing
تاباندن برای رفع تنش
stress relieving
آزاد كردن تنش، رفع تنش، تنش گیری
stretch
امتداد دادن، كشیدن، یازیدن، یازه
stretch forming
شكل دهی انبساطی، شكل دهی كششی
stretch press die
قالب انبساطی
stretch wrap forming
شكل دان انبساطی پوششی
stretched elliposoid
بیضیوار كشیده
stretched ellipsoid
بیضیوار کشیده
prolate ellipsoid
بیضیوار کشیده
stretching
انبساط، كشش،‌ شكل دهی انبساطی، شكل دهی كششی، منبسط كردن
strict
دقیق، اكید، صرف،‌ موكد، خاص، محض، محدود
strict convex combination
تركیب محدب اكید
strict functional calculus
حساب اكید تابعی
strict implication
استلزام اکید
strict inequality
نامساوی اكید، نابرابری سره، نابرابری اكید
strict maximum
بیشینه نسبی سره، بیشینه سره
strict maximum minimum
كمینه نسبی سره
strict monotony
یكنواختی محض، یكنواختی اكید
strict order
ترتیب به معنای دقیق
strict relative extremum
قرینه نسبی سره
strictly
دقیقا، اكیدا، به طور محض،‌ كاملا
strictly axiomatic approach
طریقه كاملا اصولی
strictly convex function
تابع كاملا محدب
strictly convex space
فضای اکیدا محدب
strictly decreasing
اكیدا نزولی، كاملا كاهشی، دقیقا نزولی، نزولی اكید
strictly decreasing function
تابع اكیدا نزولی، تابع نزولی اكید
strictly decreasing sequence
دنباله اکیدا نزولی
strictly determined
كاملا معین
strictly greater than
اكیدا بزرگتر از
strictly increasing
اكیدا صعودی، كاملا صعودی، كاملا افزایشی، دقیقا صعودی، صعودی اكید
strictly increasing function
تابع اكیدا صعودی
strictly increasing sequence
دنباله اکیدا صعودی
strictly inductive limit
حد اكیدا استقرایی
strictly less
اكیدا كمتر از
strictly monotone decreasing function
تابع اکیدا یکنوای نزولی
strictly monotone function
تابع اکیدا یکنوا
strictly monotone increasing function
تابع اکیدا یکنوای صعودی
strictly monotonic
اكیدا یكنواخت، كاملا یكنوا، اكیدا یكنوا
strictly monotonic function
تابع یكنوای اكید، تابع اكیدا یكنواخت
strictly negative real number
عدد حقیقی اكیدا منفی
strictly ordered mapping
نگاشت مرتب سره
strictly unilateral
اكیدا یك طرفه
strictly weak
اكیدا ضعیف
straightforward
ساده، روان
strike
برخورد كردن، روبرو شدن
strike off rule
خط كش صاف كن
strike out
حذف كردن
string
ریسمان، تار، سیم، نوار، رشته، فنر
string diagram
نمودار نخی، نقشه نخی
strip
نوار،‌نوار كار، ورقه كردن، لخت كردن، باریكه
stripping bay
بخش قالب كشی
stroke
خط،‌ ضربه، برخورد، كوبه
strong
قوی،‌ پرتوان، شدید، نیرومند
strong back
نگهدارنده قوی،‌ حمایت قوی، پشت بند قوی
strong convergence
همگرایی قوی
strong converse theorem
عکس قوی قضیه
strong deformation retract
درون بَر تغییر شکل قوی
strong duality
دوگانی قوی، دوگان قوی
strong induction
استقراء قوی، استقرای قوی،‌ استقرای پر توان
strong interaction
بر هم كنش قوی
strong law of large numbers
قانون قوی اعداد بزرگ
strong Markov property
خاصیت پرتوان ماركف
strong operator relation
رابطه ترتیبی قوی
strong operator topology
توپولوژی قوی عملگر ها
strong order relation
نسبت ترتیبی قوی
strong relation
نسبت قوی
strong topology
توپولوژی پرتوان، توپولوژی قوی
stronger
قوی تر
stronger topology
توپولوژی قوی تر
strongly connected
همبند قوی
strongly continuous mapping
نگاشت قوی پیوسته
strongly continuous representation
نمایش قوی پیوسته
strongly feasible basic partition
افراز پایه به طور قوی شدنی
strongly measurable function
تابع قوی اندازه پذیر
strongly normal extension field
هیأت توسیع قوی نرمال
strongly order preserving
حافظ ترتیب قوی
strongly ordered
به طور قوی مرتب، قویا مرتب
strongly paracompact space
فضای قوی پیرافشرده
strophoid
استروفویید، چرخ تیز نما، چرخك نما، چرخ نما
structural
ساختاری
structural constant
ثابت ساختاری
structural relationship
رابطه ساختاری
structural stability
پایداری ساختاری
structure
ساختار
structure sheaf
بافه ساختاری
structured flowchart
نمودار گردشی ساختیافته
structured programming
برنامه ریزی ساختیافته
stud
روباز
Student distribution
توزیع استیودنت
student variable
متغیر استیودنت
student’s integral table
جدول استیودنت
studentization
استودنتی كردن
studentize
t نمودن
studentized
استیودنت شده
studentized statistic
آمار استودنتی شده
study
مطالعه، مطالعه كردن، وارسی كردن، بررسی كردن، بررسی
stuffer
پر کننده (= T – هادی)
Sturm comparison theorem
قضیه مقایسه استورم
Sturm-Liouville operator
عملگر استورم-لیوویل
Sturm-Liouville differential equations
معادلات دیفراسیل استورم-لیوویل
Sturm-Liouville operator
عملگر استورم لیوویل
Sturm method
روش استورم
Sturm separation theorem
قضیه مجزا کننده استورم
Sturm sequence
دنباله استورم
style
روش، شیوه، سبك، نمونه
suan pan / suanpan
چرتكه چینی
sub
زیر، فرعی، پیشوندی به معنی تحت، زیر، كوچك
sub annulus
زیرحلقه
subadditive
زیرجمعی، زیرجمعپذیر
subadditive function
تابع زیرجمعی
subadditivity
ویژگی زیرجمعی، زیرجمعپذیری
sub algebra
زیرجبر، جبرك
subaltern
متداخل
Sub-arc
زیرقوس
subarea
زیرناحیه، زیرپهنه
subassembly
قسمت فرعی، گروه فرعی، زیرمجموعه
subbase
زیرپایه
subcategory
زیركاتگوری، زیررسته
subclass
زیررده
Sub-collection
زیرمجموعه، زیردسته، زیرگردایه
Sub-complex
زیرمجتمع
Sub-contrary
داخل تحت تضاد، داخل در تحت تضاد
Sub-cover
زیرپوشش
Sub-critical
زیربحرانی
Sub-determinant
مینور
Sub-diagonal
زیرقطری
subdirectory
فهرست نامه فرعی، زیردایركتوری
subdivide
تقسیم به جزء كردن، به اجزاء تقسیم كردن، تقسیم كردن
subdivided column
ستون های تقسیم شده
subdivided surface
سطح تقسیم شده
subdivision
زیربخش، زیردامنه، زیرتقسیم، جزء، بخش
subdivision ring
حلقه زیربخشی
subdomain
زیرمیدان، زیردامنه، زیرحوزه
subevent
زیرپیشامد
subexpression
زیرعبارت
Sub-factorial
زیرفاكتوریل، تحت فاكتوریل
subfamily
زیرخانواده
subfield
زیرمیدان، میدانك، زیرهیئت، زیرحوزه، حوزه فرعی، زیرهیأت
subgraph
زیرگراف
subgraph homeomorphic
زیرگراف همسان ریخت با
subgraph isomorphic to
زیرگراف یك ریخت با
subgroup
زیرگروه
subgroup of g generated by x
زیرگروه g تولید شده توسط x
subharmonic function
تابع زیر همساز
subinterval
زیرفاصله، فاصله كوچك، زیربازه
Sub-invariant measure
اندازه زیر ناوردا
subject
ذهنی، نهشتی، نهادی
subject predicate of sentence
گزاره حملی
subject to
تحت، وارد شدن، موكول به، با توجه به، مشروط به، به شرط این كه
subjective
ذهنی، نهشتی، نهادی
subjective definition of probability
تعریف ذهنی احتمال
subjective probability
احتمال ذهنی
subjective probability theory
نظریه ذهنی احتمال
Sub-lattice
زیرشبكه، زیرمشبكه
Sub-ledger
دفتر معین
Sub-manifold
زیرخمینه، زیرچندگونا، زیربسلا
submatrix
زیرماتریس، تحت ماتریس، زیرآرایه
submenu
زیرفهرست
submerge
غوطه ور بودن
submodule
زیرمدول
submultiple
مقسوم علیه، مقیاس مشترك دو پاره خط
subnet
زیرشبكه
subnormal
تحت نرمال، زیرقائم، تحت قائم
subnormal subgroup
زیرگروه زیرنرمال
Sub-object
زیرشئ
suboptimal
زیربهین، زیربهینه
Sub-optimization
زیربهینگی
subordinate
فرعی، وابسته، مادون، پیرو
subordinate form
فرم فرعی
Sub-path
زیرمسیر
subpopulation
زیرجامعه
subproject
جزء پروژه، زیرطرح
Sub-region
زیرناحیه
Sub-regular
زیرمنظم
subring
زیرحلقه
subroutine
زیرروال، زیربرنامه، رویه فرعی
subsampling
زیرنمونه، نمونه گیری از نمونه، زیرنمونه گیری
subscript
زیرنویس، شاخص پایینی، اندیس پایین، زیروند، شاخص زیر،‌ زیرنویس، اندیس، اندیس زیرین، اندیس زیری
subsection
زیربخش، زیربند
Sub-semigroup
زیر نیم گروه
subsequence
زیردنباله
subsequent
در سایر متعاقب، بعدی، لاحق
subsequent letter
حرف بعدی
Sub-sequential
زیردنباله ای
Sub-sequential limit
حد زیردنباله ای
subsequently
در نتیجه
subseries
زیرسلسله، زیررشته
subset
زیرمجموعه
subset defined by
زیرمجموعه تعریف شده به وسیله ی
subsidiary
كمكی، معاون، معین، متمم فرعی
subsidiary equation
معادله کمکی
subsidiary ledger
دفتر معین
subsisting
قائم، واقف، ایستاده، ایستادن
subspace
زیرفضا، فضاهك
subspace affine
زیرفضای آفین
subspace of a topological space
زیرفضای یك فضای توپولوژیك
substance
گوهر، جسم، ماده موجود
substantial
واقعی، اساسی، مهم
Sub-statement
زیرگزاره
substitute
جانشین، بدل، جانشینی، جابجا كردن، عوض كردن، جانشین كردن، منظور نمودن، برقرار كردن
substitution
جانشانی
substitution method of solving equations
حل دستگاه معادلات از طریق حذف تبدیلی
substitution property
خاصیت جانشانی
substitution process
فرآیند جانشین سازی
substrata
زیرطبقه، طبقات فرعی
substring
زیررشته
subsystem
زیردستگاه، دستگاه جزء، زیرمنظومه، سیستم فرعی، زیرسیستم، زیرسامانه، مجموعه فرعی، نظام فرعی، جزء نظام، خرده سیستم
Sub-tangent
زیرمماس، تحت مماس، تفریق كردن، كم كردن، كاستن
subtend
رؤیت كردن، قرار گرفتن، روبرو واقع شدن، مقابل بودن
subtended angle
زاویه مقابل
subterranean
زیرزمینی، نهانی، تحت الارضی
substitute
تعویض كردن، عوض، جانشین كردن، جانشین، جابجا كردن، بدل
subtract
تفریق كردن، كم كردن، كاستن
subtraction
تفریق
subtraction of events
تفاضل بردار ها
subtraction sign
علامت تفریق، منها
subtractive
مفروق، كاهشی، كاهنده، تفریقی
subtrahend
مفروق
subtree rooted
زیردرخت ریشه دار
Sub-variety
زیرچندگونا
Sub-word
زیركلمه
succeed
موفق بودن، بعد از … بودن
succeed one another
بدنبال آمدن، به طور توالی قرار گرفتن
succeeding element
عضو بعد از آن
succeeding term
جمله بعدی
successor
تالی، مؤخر
success
پیروزی، كامیابی، موفقیت، برد، موفق، پیروزی
successful completion
موفقیت كامل
succession
توالی
successive
متوالی
successive approximation
تقریب پی در پی، تقریب پیاپی
successive approximation method
روش تقریب های متوالی
successive approximations
تقریبات متوالی
successive bisection method
روش تنصیف متوالی
successive derivatives
متشق های متوالی
successive differentiation
مشتق گیری متوالی
successive linear approximation
تقریب خطی متوالی
successive over-relaxation method
روش فوق تخفیف متوالی
successive transformations
تبدیلات متوالی
successively
متوالیا، ترتیب، متوالی، پشت سر هم، پیاپی
successor
گره فرزند، تالی، فرزند، گروه بعدی
successor list
لیست تالی
successor of an integer
تالی یك عدد صحیح
such a graph
چنین گرافی، چنین گراف
such a matrix
این ماتریس، چنین ماتریسی
such as
مانند
such determinants
این گونه دترمینان ها
such that
چنان، كه،‌ به قسمی كه، طوری كه
suffer
دارد، داشتن، است
suffice
كافی بودن
sufficiency
كفایت،‌ بسندگی، به اندازه كافی
sufficient
كافی،‌ بسنده
sufficient condition
شرط کافی
sufficient condition of law of large numbers
شرط كافی قانون اعداد بزرگ
sufficient estimate
برآورد كافی
sufficient statistic
آماره كافی، آماره بسنده، آمار كافی
sufficient statistic
آماره بسنده
sufficiently
به طور كافی، به طور بسنده، به اندازه كافی
sufficiently large
به قدر كافی بزرگ
suffix
اندیس،‌ پسوند
suggest
مبین این است، پیشنهاد كردن، توصیه كردن، اظهار نظر كردن
suggestion
راهنمایی
suit
ردیف، مورد قبول بودن، قابل قبول، مناسب بودن، مناسب،‌ شایان بودن، دنباله
suitable
مناسب، قابل قبول، دلخواه، مفید
subjective forecasting
پیش بین نظری
sum
جمع كردن، حاصل جمع، رقم كل، جمع، مجموع، مبلغ
sum event
حادثه حاصلجمع
sum function
تابع مجموع
sum of an infinite series
مجموع سری نامتناهی
sum of cardinal numbers
مجموع اعداد اصلی
sum of events
مجموع پیشامد ها
sum of horizontal components
مجموع مؤلفه های افقی
sum of matrices
مجموع ماتریس ها
sum of product form
صورت ِ‌مجموع ِ حاصلضرب ها
sum of products form
شكل مجموع حاصل ضرب ها
sum of random variables
حاصل جمع كمیت های تصادفی
sum of sequences
مجموع دنباله ها
sum of series
مجموع سری
sum of sets
مجموع مجموعه ها
sum of squared derivations
مجموع مجذور انحراف ها
sum of submodules
مجموع زیرمدول ها
sum of subspaces
مجموع زیرفضا ها
sum of the year’s digits
مجموع ارقام سالانه
sum of topologies
حاصل جمع توپولوژی ها
sum of two ideals
مجموع دو ایده آل
sum of two rational integers
مجموع دو عدد صحیح گویا
sum of two sequences
مجموع دو دنباله
sum of vectors
مجموع بردار ها
sum of years digits method
روش مجموع سنوات
sum or difference
جمع یا تفاضل
sum rule principle
اصل قاعده جمع
sum square
مجموع مجذورات
sum topology
توپولوژی حاصل جمع
sum variance
پراكندگی حاصلجمع، واریانس حاصل جمع
sum vector
جمع برداری
summability
مجموع پذیری، جمع پذیری، جمعپذیری
summable
مجموعپذیر
summable series
سری مجموعپذیر
summand
سری جمع پذیر، سری مجموع پذیر
summarize
خلاصه كردن، منحصر كردن، شرح مختصر دادن
summary
خلاصه، مختصر
summary network
شبكه فشرده
summation
مجموع یابی، جمع، مجموع یابی، جمع بندی، جمع، جمع زنی
summation by parts
جمع بندی جزء به جزء
summation convention
قرارداد مجموع یابی، قرارداد جمع بندی
summation formula
فرمول مجموعیابی
summation notation
علامت ?، نماد مجموع، علامت جمع، نماد جمع بندی
summation of convention
قرارداد جمعبندی، قرارداد مجموع یابی
summation of part
مجموع جزء به جزء
summation process
فرآیند جمع بندی، فرآیند جمع زنی
summation sign
علامت جمع بندی
summation symbol
نماد محاسبه مجموع
summend
جمله دوم مجموع دو عدد
symmetric matrix
ماتریس متقارن
summing up
از جمع،‌ از مجموع
summit
تارك، قله، اوج، رأس
sunchronic difference
تفاضل متقارن، اختلاف متقارن، اختلاف هزینه ای
sunchronic distribution
توزیع متقارن
sunchronic elements
اجزای متقارن
sunchronic form
صورت متقارن، فرم متقارن، فرم تقارنی
sunchronic function
تابع متقارن، تابع زوج
sunchronic graph
نگار متقارن، گراف متقارن
sunchronic group
sunchronic group on n group
گروه متقارن با n متغیر
sunchronic limit
حد تقارنی
sunchronic matrix
ماتریس متقارن
sunchronic neighborhood
همسایگی متقارن
sunchronic polynomial
بسجمله متقارن
sunchronic property of experiment
خاصیت قرینگی آزمایش
sunchronic relation
رابطه تقارنی، رابطه تقارن، رابطه قرینه
sunchronic simple binary experiments
آزمایش های دو تایی ساده متقارن
sunchronic square matrix
ماتریس مربع متقارن
sunk cost
هزینه نابرگشتنی، هزینه ریخته شده، هزینه هدر رفته، هزینه ریخته
super
پر قدرت، زبر،‌اَبَر
super finishing
فوق پرداخت، پرداخت كاری فوق العاده
super hardness
فوق سختی
super high-speed press
پرس فوق العاده سریع
super micrometer
فوق ریزسنج
super plane
سطح مافوق
super population
زبرجامعه، ابرجامعه
super system
سیستم بسیار عظیم، سوپر سیستم، ابر سیستم، فرا سیستم
super additive function
تابع زبرجمعی
Super-additive function
تابع زبرجمعی
Super-elevation
ابَر ارتفاع
superfluous
زاید
Super-harmonic function
تابع زیرهمساز
superimpose
روی هم گذاشتن، بر هم منطبق كردن
superior
اعلی، زبرین، بالایی، بزرگتر، بالاتر، خارجی، بیرونی، عالی
superior limit
حد زبرین، حد اعلی
superior triangular matrix
ماتریس مثلثی زبرین
Super-martingale
زبر مارتینگل
Super-parallel
ابر موازی
Super-population
زبر جامعه
Super-posable configurations
پیكربندی های قابل انطباق
superpose
روی هم گذاشتن، بر هم منطبق كردن
superposition
انطباق، استقراء، بر هم نهی، تركیب، انطباق، استقرار، روی هم جمعی، بر همنهش
superposition coefficients
ضریب های بر همنهی
superscript
اندیس بالا، زبروند، شاخص بالا، اندیس فوقانی، اندیس زبرین، اندیس بالایی، زبرنویس
superset
ابرمجموعه، فوق مجموعه
Super-solvable group
گروه زبر حل پذیر
supervision
سرپرستی، نظارت
supervisor
سرپرست عملیات
supervisor’s principle
اصل ناظر
supervisory index
ضریب همبستگی
supnorm
هنج سوپرمم
supplement
مكمل، تكمیل كردن، تمام كردن
supplemental
مكمل، تكمیلی
supplementary
متمم، مكمل، افزون
supplementary angle
زاویه مكمل، زاویه مجانب
supplementary angles
زاویه های مکمل
supplementary number
عدد متمم
supplementary of an angle
مکمل زاویه
supplementary trigonometric function
تابع مثلثاتی مكمل
supplier
تنظیم كننده فرم، فروشنده، تولید كننده، كارگزار، عرضه كننده
supplies
تداركات، مواد مصرفی، ملزومات
supply
تحویل دادن، تهیه كردن، منبع، عرضه كردن، رساندن، تداركات، تأمین كردن، تكمیل كردن، عرضه، موجودی، ملزومات، كارپردازی
supply curve
منحنی تولید
support
تکیه گاه
support of a differential form
محمل صورت دیفرانسیل
support of a distribution
محمل تابع تعمیم یافته
support of a function
محمل تابع
support of distribution
محمل تابع تعمیم یافته
supporting hyperplane
ابر صفحه حائل
supporting linkage
اهرم بندی نگاه دارنده
suppose
فرض كنید، فرض كردن، گرفتن، پنداشتن، قبول كردن، اگر، انگاشتن
supposedly
فرضا، به طور فرضی
suppositio formalis
اطلاق وضعی
suppositio materialis
اطلاق عینی
supposition
فرض
supremum
سوپریمم
supremum norm
نرم سوپریمم
supremum theorem
قضیه سوپرمم
surd
عدد اصم
surd number
عدد اصم
surd plane
صفحه گنگ
surd quantity
مقدار اصم، كمیت گنگ
sure
مطمئن، محقق، مسلم، قطعی، واثق
sure event
پیشامد حتمی
surface
سطح
surface adhesion
چسبندگی سطحی
surface area
مساحت رویه، مساحت سطح
surface broach
خانكش مسطح
surface coating
پوشش سطحی، روكش كاری
surface cutting
رو تراشی
surface defects
عیوب سطحی، معایب سطحی
surface gage
سوزن خط كش پایه دار، خط كش پایه دار
surface integral
انتگرال سطح
surface integral of revolution
انتگرال سطح دوار
surface of contact
رویه تماس
surface of Enneper
رویه نپر
surface of revolution
رویه دورانی، سطح دوار، رویه دوار، رویه چرخشی
surface of sphere
سطح یك كره
surface of zero
رویه هموار
surfaces
پوش دسته ای از سطوح یك پارامتری
surfaces of the second order
رویه های مرتبه دوم
surfacing
سخت گردانی سطحی، سخت كردن سطحی
surfacing cut
صفحه تراشی، رو تراشی، عملیات سطحی
surjection
تابع پوششی، پوشا، تابع پوشا، برون گستری، برافكنی، پوشایی، نگاشت پوشا
surjective
به رو، پوششی، پوشا، برون گستر، گسترش پوششی
surjective mapping
پوشایی، نگاشت پوشا، گسترش برافكن
surpass
بزرگتر بودن، تجاوز
surplus
اضافی، اندوخته، منافع، مازاد
surplus variable
متغیر اضافی، متغیر مازاد
surprising
شگفت انگیز
surround
احاطه كردن، محاصره كردن، در بر گرفتن
surrounding
دو طرف آن، محیط، فراگیرنده، كناری
surveillance
ارزیابی فنی
survey
بررسی، مختصر، خلاصه، بررسی، نظر اجمالی، آمارگیری، نقشه برداری نمودن
survey planning
برنامه ریزی برای بررسی
surveying
نقشه برداری
surveying by correspondence
آمارگیری به وسیله مكاتبه
surveying by direct observation
آمارگیری به وسیله مشاهده مستقیم
surveying by interviewing
آمارگیری با مصاحبه
surveying by mail
آمارگیری به وسیله پست
surveying by registration of current events
آمارگیری به وسیله ثبت وقایع جاری
surveyor
مسّاح، نقشه بردار، كارشناس، ممیز، بازبین، ارزیاب، بررسی كننده، آمارگیر
survival function
تابع بقا
Suslin theorem
قضیه سوسلین
suspend
آویزان شدن، ایستادن
suspension
معلق
suspension bridge
پل معلق
suspension point
نقطه آویز
swarf
تراشه
sweep
شابلون
sweeping method
روش جارو كردن
switch
كلید
switching
كلیدی،‌ كلید دار
switching circuit
مدار راه گزین، مدار كلیدی، مدار كلید دار
switching rules
قوانین تغییر سطوح بازرسی
syllogism
مقایسه ظاهری، قیاس صوری، قیاس، قیاس منطقی، قیاس منتج
syllogism by absurd
قیاس خلف
syllogism of why
قیاس لمی
Sylow
سیلو
sylow group
گروه سیلو
Sylow subgroup
زیرگروه سیلو
sylow theorem
قضیه سیلو
sylow’s theorem
قضیه سیلو
Sylvester
سیلوستر
sylvester criterion
آزمون سیلوستر
Sylvester law
قانون سیلوستر
sylvester’s theorem
قضیه سیلوستر
symbol
نماد، نشان دادن، نشانه، علامت
symbol of a pseudo-differential operator
ماد عملگر دیفرانسیل نما
symbolic
رمزی، نمادی، اختصاری، نمادین
symbolic designation
نمایش نمادی
symbolic form
صورت نمادی
symbolic formula
رابطه اختصاری
symbolic language
زبان نمادی
symbolic logic
منطق علامتی، منطق صوری، منطق نمادی، منطق ریاضی
symbolically
به طور سمبلیك
symbolism
synchronic
هم زمان، هم دوره
symmetric
تقارنی
symmetric about the origin
متقارن نسبت به مبدأ
symmetric algebra
جبر متقارن
symmetric bilinear form
صورت دوخطی متقارن
symmetric configuration
پیكر بندی متقارن
symmetric coordinates
مختصات متقارن
symmetrical coordinates
مختصات متقارن
symmetric difference
تفاضل متقارن
symmetric distribution
توزیع متقارن
symmetric equation
معادله تقارنی
symmetric form
صورت متقارن
symmetric function
تابع متقارن
symmetric group
گروه متقارن
symmetric group of degree n
گروه متقارن از درجه n
symmetric law
قانون متقارن
symmetric matrix
ماتریس متقارن
symmetric neighborhood
همسایگی متقارن
symmetric points
نقاط قرینه
symmetric polynomial
چندجمله ای متقارن
symmetric quadratic form
صورت درجه دوم متقارن
symmetric random walk
قدم زدن تصادفی متقارن
symmetric rational
گویای متقارن
symmetric rational function
تابع گویای متقارن
symmetric relation
رابطه متقارن
symmetric Riemannian space
فضای ریمانی متقارن
symmetric root
ریشه متقارن
symmetric space
فضای متقارن
symmetric tensor
تانسور متقارن
symmetric transformation
تبدیل متقارن
symmetrical
متقارن، همال
symmetrical difference
تفاضل متقارن
symmetrical figures
اشكال متقارن
symmetrical matrix
ماتریس متقارن
symmetrical test
آزمون متقارن
symmetrically
به طور متقارن
symmetrically congruent
متساوی معكوس
symmetrisation
قرینه پذیر كردن، متقارن شده
symmetrisation theorem
قضیه مقارنت
symmetrized
متقارن شده
summarization
متقارن سازی
symmetrizes
متقارن ساز
symmetry
تقارن
symmetry axis
محور تقارن
symmetry center
مرکز تقارن
symmetry group
گروه تقارن ها
symmetry plane
صفحه تقارن
symmetry principle
اصل تقارن
symmetry test
آزمون تقارن
synchronic
همزمان
synchronization
همزمان سازی
synchronize
هم زمان كردن، همدوره كردن
synchronous
همگرد، هماهنگ، همزمانی، همزمان، همگم، هم سرعت
synonym
مترادف
syntactical
نحوی
syntax
دستوری
syntax error
اشتباه دستوری، خطای دستوری
synthesis
ساخت، تركیب، با هم نهاد، پیوند، تلفیق
synthesize
تركیب كردن، آمیختن
synthetic
ساختنی،‌ تركیبی
synthetic budget
بودجه تلفیقی
synthetic division
تقسیم تركیبی، تصمیم تركیبی
synthetic division method
روش تقسیم تركیبی
synthetic geometry
هندسه ترکیبی
synthetic judgement
حكم تركیبی
synthetic method
روش تركیب
synthetic proof
اثبات تركیبی
system
سیستم شدنی، نظام،‌ سامانه، برنامه، سیستم، رشته، دستگاه، سلسله، سلسله مراتب، نظم،‌ منظومه، قاعده
system accounting
حسابداری سیستم
system clearing house model
مدل تهاتری سیستم
system discipline
نظم سیستم
system of axioms
دستگاه بنداشت ها، دستگاه اصول
system of axioms of conditional probability
دستگاه اصول احتمال شرطی
system of circles
دستگاه دوایر، دسته دوایر
system of coordinates
دستگاه مختصات
system of equations
دستگاه معادلات
system of generators of a module
دستگاه مولد های یك مدول
system of inequalities
دستگاه نامعادله ها
system of linear equations
سیستم معادلات خطی، دستگاه معادله های خطی، دستگاه معادلات خطی
system of notation
دستگاه نمادگذاری
system of open sets
دستگاه مجموعه های باز
system of random variables
دستگاه كمیت های تصادفی
system of simultaneous differential equation
دستگاه معادله دیفرانسیل همزمان
system of simultaneous differential equations
دستگاه معادله های دیفرانسیل (همزمان)
systematic
اصولی، با قاعده، سیستماتیك، با نظم، ورشدار، منظم،‌ نظام یافته،‌ سامانمند
systematic difference
تفاوت سیستماتیك
systematic error
خطای غیر تصادفی
systematic procedure
فرآیند نظام گرا،‌ رویه منظم
systematic sampling
نمونه گیری سیستماتیک
systemic risk
خطر نظام دار
systems analysis
تجزیه و تحلیل سیستم ها، تجزیه و تحلیل نظام ها
systems approach
طرز تفكر و برخورد سیستمی، نگرش سیستمی، جهان بینی سیستمی
systems audit
ممیزی سیستم ها
لغات حسابداری بخش 43
Irantarjomeh
لطفا به جای کپی مقالات با خرید آنها به قیمتی بسیار متناسب مشخص شده ما را در ارانه هر چه بیشتر مقالات و مضامین ترجمه شده علمی و بهبود محتویات سایت ایران ترجمه یاری دهید.