مقالات ترجمه شده دانشگاهی ایران

لغات مدیریت – بخش 15

در این قسمت  لغات مدیریت – بازرگانی بخش 15 عرضه شده است.

لغات مدیریت – بازرگانی صفحه اصلی – کلیک کنید

خرید لغات مدیریت – بازرگانی/ مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته

 

لغات مدیریت - ایران ترجمه - irantarjomeh

لغات مدیریت – بازرگانی بخش 15
وفق دادن
Adapt
توجه کردن
Address
طرفدار، حامی
Advocate
معاشرت، تعلق
Affiliation
هوشیاری
Alertness
تنظیم، صف بندی
Alignment
به صف کشیدن ، هم تراز کردن
Align
اهداف سالیانه
Annual objectives
بی نام، تخلصی
Anonymous
بی عاطفه، خونسرد
Apathetic
ظاهر، آشکار
Apparent
نزدیک شدن
Approach
عرصه، صحنه
Arena
برانگیختن، تحریک کردن
Arouse
دقیقا گفتن، شمرده سخن گفتن
Articulate
آثار هنری
Artifacts
مونتاژ کردن
Assemble
ارزیابی کردن، تقدیم کردن
Assess
به عهده گرفته
Assume
فرض، گمان
Assumption
خصیصه
Attribute
شنوندگان، تماشا گران
Attribute
اختیار
Authority
ساختار اختیار
Authority
استبدادی
Autocratic
استقلال
Autonomy
مغایر، مخالف، معکوس
Aversive
دفع کردن
Avert
یادگیری اجتنابی
Avoidance learning
پیشینه
Backdrop
ترازنامه
Balance sheet
فرضیات پایه
Basic assumptions
شکست دادن، فائق آمدن
Beat
مکتب رفتاری
Behavioral school
تعلق
Belongingness
الگو گیری
Benchmarking
سوگیری، تعصب
Bias
اصلاح رفتار
Behavior modification
صورتحساب مواد
Bill of materials
مخلوط کردن، ترکیب
Blend
تیره شدن، نامشخص بودن
Blur
انعام، جایزه
Bonus
عقلانیت محدود
Bounded rationality
نقش واسطه ای
Boundary ­ spanning role
طوفان فکری
Brainstorming
بودجه
Budgets
بوروکراسی
Bureaucracy
جوانه زدن، شروع به رشد کردن
Burgeon
طرح تجاری
Business plan
استراتژی واحد تجاری
Business-unit strategy
گذشتن، نادیده گرفتن
Bypass
طراحی به کمک رایانه/ تولید به کمک رایانه
CAD/CAM
برنامه ریزی ظرفیت
Capacity planning
دوره زندگی، شغل
Career
اتفاقی، بی اهمیت
Casual
طبقه بندی شده، قاطع
Categorical
سببی
Causal
قطعیت اطمینان
Certainty
زنجیره فرمان
Chain of command
عامل تغییر
Change agent
در حال تغییر
Changing
کانال
Channel
مسئولیت، ماموریت
Charge
وضوح
Charity
به ترتیب وقوع، دارای ربط زمانی
Chronological
تولید یکپارچه کامپیوتری
CIM
تئوری کلاسیک سازمانی
Classical organization theory
سیستم بسته
Closed system
همراهی
Co operation
ائتلاف
Coalition
قدرت اجبار
Coercive power
انسجام، همبستگی
Cohesiveness
همدستی، همکاری
Collaboration
مدیریت همکاری
Collaborative management
چانه زنی دسته جمعی
Collective bargaining
ترکیب، آمیزش
Combination
تیم فرماندهی
Command team
مطابق، موافق
Commensurate
کمیته
Committee
مشترک
Common
روحیه مشترک
Common morality
ارتباطات
Communication
دارای ارزش مقایسه
Comparable worth
صلاحیت، شایستگی
Competence
مزیت رقابتی
Competitive advantage
اولویت های رقابتی
Competitive priorities
رقابت
Competitiveness
پیچیدگی
Complication
در برداشتن
Comprise
تعلیم با کمک کامپیوتر
Computer assisted instruction (CAI)
تصوری، ادراکی
Conceptual
نتیجه، پیامد
Consequence
مختصر
Concise
به پایان رسیدن، نتیجه گرفتن
Conclude
واقعی
Concrete
هدایت کردن، ادراه کردن
Conduct
مجرا، معبر
Conduit
هیات، پیکربندی کردن
Configuration
تعارض
Conflict
مطابقت کردن، وفق دادن، پیروی کردن
Conform
تطابق، تجانس
Congruence
دلالت ضمنی کردن بر
Connate
پی در پی، متوالی
Consecutive
توافق، وفاق
Consensus
مهارت ادراکی
Conceptual skill
سازگار
Consistent
یکسان کردن، یک کاسه کردن
Consolidate
ثبات هدف
Constancy of purpose
دایمی، پایدار
Constantly
ارباب رجوع، مشتریان
Client
عامل تشکیل دهنده
Constituency
تشکیل دادن، برقرار ساختن
Constitute
مباحثه
Contention
زمینه ، مفاد
Context
رهیافت اقتضایی
Contingency approach
بهبود مستمر
Continuous improvement
مغایر، مخالف، معکوس
Contrary
متباین و متقابل کردن
Contrast
مشارکت کردن، شرکت کردن
Contribute
کنترل
Control
سیستم کنترلی
Control system
کنترل
Controlling
عرفی، قراردادی
Conventional
تبدیل
Conversion
هماهنگی
Coordination
عملکرد اجتماعی شرکت
Corporate social performance
مسئولیت اجتماعی شرکت
Corporate social responsibility
پاسخگویی اجتماعی شرکت
Corporate social responsiveness
استراتژی شرکت
Corporate strategy
استراتژی سطح سازمان
Corporate-level strategy
مشابه بودن، برابر بودن، مربوط بودن
Correspond
مرکز هزینه
Cost center
مدل هزینه منفعت
Cost-benefit model
جفت شدن
Couple
هنر، صنعت دستی
Craft
اعتقاد داشتن، نسبت دادن
Credit
ضوابط، معیارها
Criteria
معیارها
Cultural relativism
سیستم فرهنگی
Cultural system
فرهنگ
Culture
قطع جریان
Cutoff
متناوب
Cyclical
نزول، کاهش، رکود اقتصادی
Downturn
فریب، تزویر
Deceit
تصمیم گیری
Decision making
افول کردن، افول
Decline
رمز گشایی کردن
Decoding
اهدا، تخصیص
Dedication
افترا، بدگویی
Defamation
ناتمام، ناقص
Defective
تعویض اختیار
Delegation
عمدی
Deliberate
نشان دادن
Demonstrate
راهی شدن، روانه شدن
Depart
بخش بندی کردن
Departmentalization
نقش کردن، نمایش دادن
Depict
مسخره کردن
Deride
طراحی برای تولید
Design for manufacture
معین کردن، گماشتن
Designate
زوال، اضمحلال
Deterioration
تعیین کننده
Determinant
بازدارنده، منع کننده
Deterrent
برنامه ریزی توسعه
Developmental program
منحرف، کجرو
Deviant
انحراف
Deviation
شیطان
Devil
اختصاص دادن
Devote
تشخیص
Diagnosis
تشخیصی
Diagnostic
تمایز، تفکیک
Differentiation
سیستم پرداخت متمایز
Differential rate system
پخش شدگی، ریزش، اضافه
Diffusion
ابعاد
Dimension
سرمایه گذاری مستقیم
Direct investment
رشته، نظم، ترتیب
Discipline
صلاحدید (شخصی)
Discretion
بودجه بندی بر اساس صلاحدید مدیر
Discretionary cost budget
ممتاز کردن، قضاوت کردن
Discrimination
اخراج
Dismissal
پراکندگی
Dispersal
پراکندگی، تفرق
Dispersion
جابجایی، جانشین سازی
Displacement
به هم ریختن، قطع کردن
Disrupt
منتشر کردن
Dissemination
اختلاف نظر و عقیده
Dissent
مشخص، معین، مجزا
Distinctive
تحریف کردن
Distort
اعوجاج، تحریف
Distortion
فرایند توزیعی
Distributive process
بی اعتمادی
Distrust
تباین، انشعاب
Divergence
گوناگونی
Diversity
منحرف کردن، معطوف داشتن
Divert
تقسیم
Division
تقسیم کار
Division of work
ارائه مدرک
Documentation
مسلط، چیره
Dominant
سلطه جویی؛ تحکم
Domineer
کوچک سازی
Downsizing
دوران رکود
Downturn
طرح کردن
Draw up
زیان، مانع
Drawback
به دلیل
(Due to(prep
وظایف
Duties
درگیری پویا
Dynamic engagement
شکاف درآمدی
Earnings gap
متغیرهای اقتصادی
Economic Variables
اثر بخشی
Effectiveness
کارایی
Efficiency
خود، نفس
Ego
خود دوستی
Ego involvement
منقضی شدن، گذشتن
Elapse
بیرون کشیدن، استخراج کردن
Elicit
نخبه، نخبگان، برگزیده
Elite
در برگرفتن
Embrace
پدیدار شدن
Emerge
توانمند سازی
Empowerment
رقابت کردن، تقلید کردن
Emulate
رمز گذاری کردن
Encode
رمز کردن
Encoding
در برداشتن، احاطه کردن
Encompass
مواجه شدن، روبرو شدن
Encounter
تلاش، کوشش
Endeavor
اجرا کردن، با زور انجام دادن
Enforce
جلب کردن، احتکار کردن، مجذوب
Engross
ارتقا، بهبود
Enhance
علایق شخصی برجسته
Enlightened self-interest
مستلزم بودن، متخصص بودن
Entail
استراتژی سازمان
Enterprise strategy
نهاد، ماهیت
Entity
کارآفرین
Entrepreneur
کارآفرینی
Entrepreneurship
معادله
Equation
تعادل، موازنه
Equilibrium
تئوری برابری
Equity theory
تئوری ERC
ERG theory
نادرست، اشتباه
Erroneous
ارزشهای مورد حمایت
Espoused values
اساسا
Essentially
اخلاقیات
Ethics
مدیر نژاد پرست
Ethnocentric manager
گریختن، طفره رفتن
Evade
ارزیابی
Evaluating
سرانجام، عاقبت
Eventually
گشادن، بازکردن
Evolve
اضافی
Excess
مفرط، بیش از اندازه
Excessive
اجرا، انجام
Execution
اعمال کردن
Exert
تئوری انتظار
Expectancy theory
بودجه هزینه ای
Expense budget
تخصص
Expertise
قدرت تخصص
Expert power
صادرات
Exporting
اخراج
Expulsion
وسیع، پهناور
Extensive
محیط خارجی
External environment
ذینفعان خارجی
External stakeholders
خاموش سازی
Extinction
یادداشتهای بیرونی
Extrinsic rewards
ساختن
Fabricate
نسبتا
Fairly
تشریفات
Fanfare
بازخور
Feedback
رئیس پوشالی، دست نشانده
Figurehead
بودجه مالی
Financial budget
صورت مالی
Financial statement
مدیران خط مقدم
First-line managers
نمودار استخوان ماهی
Fishbone diagram
تمرکز، تثبیت
Fixation
ناقص کردن، معیوب کردن
Flaw
جریانات
Flows

 

لغات مدیریت – بازرگانی بخش 15
Irantarjomeh
لطفا به جای کپی مقالات با خرید آنها به قیمتی بسیار متناسب مشخص شده ما را در ارانه هر چه بیشتر مقالات و مضامین ترجمه شده علمی و بهبود محتویات سایت ایران ترجمه یاری دهید.