آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات رایگان
قیمت
قیمت این مقاله: 20000 تومان (ایران ترجمه - irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
شماره |
88 |
کد مقاله |
MNG88 |
مترجم |
گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی |
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد؟ |
نام انگلیسی |
Can Entrepreneurship Be Taught? |
تعداد صفحه به فارسی |
29 |
تعداد صفحه به انگلیسی |
19 |
کلمات کلیدی به فارسی |
هوشیاری، كارآفرینی، خلاقیت، شناسایی فرصت، اكتساب منابع، وضعیت نامطمئن |
کلمات کلیدی به انگلیسی |
alertness, entrepreneurship, innovation, opportunity identification, resource acquisition,uncertainty bearing |
مرجع به فارسی |
دانشگاه میسوری – كلمبیا |
مرجع به انگلیسی |
McQuinn Center for Entrepreneurial Leadership University of Missouri-Columbia |
سال |
2006 |
کشور |
ایالات متحده |
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد؟
چكیده
آیا كارآفرینی یك توانایی ذاتی است یا یك مهارت اكتسابی؟ آیا فراست كارآفرینی را میتوان از طریق آموزش و تعلیم به دست آورد، یا آنكه افرادی معین برای كارآفرین بودن یا كارآفرینانه عمل كردن بصورت مادرزاد وجود داشتهاند؟ اقتصاددانان و نظریهپردازهای مدیریت پاسخهایی بسیار متفاوت به این سوالات دادهاند. این مقاله روشهای اصلی تعلیم كارآفرینی، ابتدا در سطح كارشناسی، را مرور میكند و سپس آنها را به نظریههای اقتصادی كارآفرینی ارتباط میدهد. بطور شگفت آوری ما رابطه اندكی را بین شیوههای آموزش كارآفرینی و درك اقتصاددانها از عملكرد كارآفرینی یافتهایم. ما توضیحاتی در خصوص عدم رابطه بین این دو گروه محققین را عنوان نموده و پیشرفتهای ممكن را پیشنهاد میكنیم.
كلمات كلیدی: هوشیاری، كارآفرینی، خلاقیت، شناسایی فرصت، اكتساب منابع، وضعیت نامطمئن
ما از Nicolai Foss, Michael cook , Vincent amanor-boadu Michael sykuta, joseph parcel به خاطر نظرات و پیشنهادات سازنده آنها تشكر میكنیم.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
مقدمه
كارآفرینی یكی از موضوعاتی است كه در كالجها و دانشگاههای آمریكا سریعاً در حال رشد میباشد. دورهها، برنامهها و فعالیتهای كارآفرینی نه تنها از مدارس تجارت بلكه از دورههای آموزشی نیز نشات گرفته میشوند. در سال 2003، كالجها و دانشگاههای آمریكا بیش از 2200 دوره كارآفرینی در بیش از 1600 مدرسه عرضه كردند كه توسط 227 دانشكده، چندین مجله آكادمیك و بیش از 100 مركز سرمایه گذاری حمایت شده بود. كارآفرینی در آكادمی مدیریت بسال 1987به یك بخش تبدیل شد. در حالیكه این رشته در دانشكده مدرسه تجارت بعنوان یك تخصص جزئی باقی ماند، در دهه 1990 تعدادموقعیتهای كارآفرینی تا بیش از 250% افزایش یافت و تعداد كاندیدها تقریباً دو برابر شد. علاوه بر مدارس تجارت معمولی كه دورههای كارآفرینی اجتماعی را عرضه میكنند، دورههای مرتبط با مدیریت تجارت خانواده، كارآفرینی فنی، كارآفرینی اجرای هنرها و موارد مشابه نیز در كالجهای هنر و علم، مهندسی، آموزش، كار اجتماعی و حتی هنرهای زیبا برگزار میشوند.
كالجهای كشاورزی و علوم حیات نیز این امور را تجربه میكنند. چندین برنامه اقتصادی و تجارت محصولات كشاورزی از قبیل برنامههایی كه در A&M تگزاس، Vermont , Purde و Cornell برگزار میشوند كارآفرینی اصلی، فرعی، یا كارآفرینی متمركز را عرضه میكنند و بسیاری از بخشهای دیگردورههای انفرادی كارآفرینی را نیز برگزار میكنند. از سال 1998،FFA ملی برنامهای را در زمینه كارآفرینی كشاورزی ارائه كرده است. دانشگاه میسوری- كلمبیا، كالج كشاورزی، غذا و منابع طبیعی، ریاست رهبری كارآفرینی را در سال 2004 به عهده گرفت و برای توسعه كالجی كوچك در زمینه كارآفرینی فعالیت نموده است.
در حالیكه این حجم زیاد از علاقه در زمینه آموزش كارآفرینی پدیدهای نسبتاً جدید است، اقتصاددانها حداقل از قرن 18 به طور منظم به كارآفرینی فكر میكردهاند. مفهوم كارآفرینی در حقیقت نقطه مركزی تئوری توسعه اقتصادی شومپتر (Schumpeter) تئوری سود و شركت نایت (knight) مقوله حساب فرآیند بازار كرزنر (kirzner) و نظریه انطباق و انتشار تكنولوژیكی چالتز (Schultz) میباشد. با این وجود اكثر مقالات و مواد تعلیمی درباره آموزش كارآفرینی فقط به صورت غیرهم ارز با نظریههای اقتصادی كارآفرینی مربوطه در ارتباط هستند. برنامههای آموزشی كارآفرینی در بسیاری از كالجها و دانشگاهها به تمركز بر این موارد گرایش دارند: تشكیل فعالیت اقتصادی جدید و مكانیكهای مدیریت شركتهای كوچك- كارهای مدیریتی معمول، رابطه با سرمایه گذاران فعالیتهای اقتصادی و منابع دیگر مالی خارجی، توسعه محصول، بازاریابی و غیره. دورههای دیگر بر ویژگیهای روانشناسی شخصی افرادی تمركز دارد كه شركتهای خود را تاسیس میكنند. در حالیكه بدون شك این مقولهها موارد مهمی میباشند، رابطه اندكی با نظریات Schultz, kirzner, knight , Schumpeter دارند. تعداد كمی از نظریههای اقتصادی مهم كارآفرینی بر فعالیتهای اقتصادی جدید، و نه فعلی، شركتهای كوچك، و نه بزرگ، و برای مثال انواع شخصیتهای ویژه، تاكید دارند.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد؟ متخصصین آموزش كارآفرینی معتقدند كه این امر امكانپذیر است و كارآفرینها نه تنها بعنوان یك كارآفرین زاده نمیشوند بلكه این رویه در آنها بوجود میآید. طبق نظریه kurtako، «این سوال كه آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد دیگر یم سوال قدیمی است» پس چه چیزی تعلیم داده میشود؟ به نظر میرسد مطالب دوره تحصیلات كارآفرینی از نظریات Schultz, kirzner, knight, Schumpeter بسیار فاصله دارد. در این مقاله ما نمیپرسیم كه آیا مدیریت شركتهای كوچك را میتوان آموزش داد یا خیر بلكه میپرسیم آیا خلاقیت Schumpeter، عدم قطعیت knightian، هوشیاری kirzneیا جلوههای دیگر عملكرد كارآفرینی را میتوان آموزش داد. پاسخ اولیه ما این است كه بعضی جوانب عملكرد كارآفرینی و روند كارآفرینی را میتوان تعلیم داد ولی بسیاری دیگر را نمیتوان آموزش داد.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
2- مفاهیم اقتصادی كارآفرینی
در مقالات آكادمیك مدیریت، كارآفرینی اغلب به شجاعت، جسارت، تصور و خلاقیت و نوآوری مرتبط میباشد. این موارد بر ویژگیهای شخصی و روان شناسی كارآفرین تاكید دارد. در این مفهوم كارآفرینی مولفهای ضروری برای تصمیم گیری همه افراد نیست، بلكه فعالیتی تخصصی است كه بعضی افراد به طور ویژه برای انجام آن به خوبی مجهز شدهاند و چیزی است كه، مثل خدمات مشاورهای دیگر، میتوان آن را در بازار كرایه كرد. رشتهای دیگر از این ادبیات در مشاركت با بینشهای اقتصادی، روانشناسی و جامعه شناسی بوده و شدیداً به تئوری Max weber تكیه دارشته و كارآفرینی را به رهبری مربوط میسازد. در این دیدگاه، كارآفرینان با تخصص در زمینه ارتباطات – توانایی اجرای یك برنامه خاص را داشته و قادرند مجموعهای از قوانین و یا بینشی وسیع را بوجود آورده و آن را بر دیگران تحمیل نمایند. یك كارآفرینان موفق در ارتباط دادن این مدلها به دیگران كه برای تسهیم بینش كارآفرینی نقش بازی كرده ( و به پیروی كنندگان اوتبدیل میشوند) استادی خاصی دارد. در میان اقتصاددانهای حرفهای، غالباً كارآفرینی به صورت خود اشتغالی تعریف میشود.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
شومپتر Schumpeter
مفهوم شناخته شده Schumpeter از كارآفرین بعنوان یك مبتكر، مثالی اولیه از ایدهای است كه بسیار بیان شده ولی شاید كمتر به كار رفته است. كارآفرین Schumpeter «تركیبهای جدید» – محصولات جدید، روشهای تولید، منابع تامین یا تركیبهای صنعتی– را معرفی میكند كه اقتصاد را از تعادل قبلی خود از طریق روندی كه Schumpeter آنرا «تخریب خلاقانه» مینامد به جنبش وا میدارد. با درك اینكه كارآفرین هیچ جایگاهی در سیستم تعادل عمومی walras ندارد، Schumpeter به كارآفرین نقشی به عنوان منبع تغییر اقتصادی میدهد. واقعیت سرمایه داری همان طور كه در تصویر مقوله آن مشخص است، بعنوان یك رقابت (قیمتی) بشمار نیامده بلكه رقابت در محصول جدید، تكنولوژی جدید، منبع جدید تامین، نوع جدید سازمان و است … رقابتی كه هزینهای قطعی یا مزیت كیفی را عرضه داشته و دربردارنده مواردی نظیر نسبت سود خالص تقسیم بر سود ناخالص و متغییرهای خروجی وابسته به شركتهای موجود نبوده بلكه در تشكیل و حیات اولیه آنها تلاش میكند.
كریزنر Kirzner
شیوه مشهور دیگری در اقتصاد، مفهوم كارآفرینی Kirzner بعنوان «هوشیاری» در فرصتهای تحصیل سود است. سادهترین مورد در این زمینه، معاملات تحصیل سود میباشد كه فرد معاملهگر با توجه به اختلاف بین قیمت خرید و فروش سعی در اخذ سود مالی مینماید. در موردی معمولیتر، كارآفرین از محصول جدید یا روند محصولی بهتر آگاه است و برای پر كردن این فضای خالی موجود در بازار قبل از دیگران اقدام میكند. در این مورد، چنین خصیصهای از طریق حل مشكلی ویژه به دست نمیآید، بلكه موفقیت از داشتن بینشی حاصل میشود كه دیگران آنرا ندارند، یعنی روندی كه نمیتواند به عنوان مشكل بهینه سازی مدلسازی شود. مانند دیدگاه Schumpeter، كارآفرینان Kirzner صاحب سرمایه نیستند، آنها فقط باید از فرصتهای سود آگاه باشند. چون آنها هیچ دارایی ندارند، هیچ عدم اطمینانی را تحمل نمیكنند و از اینرو نمیتوانند ضرر كنند. بدترین چیزی كه برای یك كارآفرین ممكن است اتفاق بیفتد، پی نبردن به فرصت سود فعلی است. به همین دلایل، ارتباط بین كارآفرینی Kirznerian و دیگر شاخههای تجزیه وتحلیل اقتصادی از قبیل سازمان صنعتی، خلاقیت و نظریه شركت ضعیف است. از اینرو مفهوم Kirzner بخش عمدهای از كابردها را به وجود نیاورده است.
كانتیلون، نایت و میئز Contillon , knight , mises
موردی دیگر در خصوص موارد بحساب آمده قبلی این است كه كارآفرینی از تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان و عدم قطعیت تشكیل شده است. قضاوت ابتدا به تصمیمگیری بر میگردد هنگامی كه گستره نتایج آتی ممكن، به طور كلی ناشناخته باشد. این دیدگاه عبارتی را درجدیدترین بحث شناخته شده كارآفرینی مطرح نموده است كه در كتاب Essai sur la nature de commerce en general نوشته Richard cantillon پدیدار گردیده است. Cantillon اذعان میكند كه همه شركت كنندگان در بازار به استثنای مالكین زمین و اشراف را میتوان به عنوان كارآفرین یا حقوق بگیر طبقه بندی كرد:
شولتز Schultz
شولتز (Schultz) مثل شومپتر (Schumpeter) به روش والراسیان (walrasian) به كار میپردازد. گرچه بر خلاف Schumpeterو walras ، Schultz تشخیص داد كه بازارها به صورت اتوماتیك و فوری به دنبال یك شوك خارجی، قادر به بدست آوری تعادل نمیباشند. بدست آوردن دوباره تعادل زمان میبرد و این موضوع كه چگونه مردم با گذشت زمان پیش خواهند رفت به كارایی آنها در پاسخ به هر یك از موارد عدم تعادل معین و هزینهها و برگشت متوالی تنظیمها و تعدیلاتی است كه فرا روی آنها قرار گرفته است. جالب است كه اقتصاددانها توجه اندكی به این مشكل كردهاند. حتی Schumpeter كه پیشرفت اقتصادی را بعنوان نتیجه اختلال در وضعیت تعادل فعلی دید، فرض میكرد كه برابری سریعاً به دنبال چنین اختلالی دوباره به دست میآید. بر عكس Schultz خلاقیت را به صورتی كه هست در نظر میگیرد و بر این نكته تمركز میكند كه چگونه موسسههای اقتصادی با شوكهای خارجی سازگار میشوند. مثلاً كشاورزان در اقتصادهای در حال توسعه.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
3- شیوههای تعلیم كارآفرینی
همان طور كه طرح قبلی نسبت به مشخص نمودن این مقوله اقدام نمود، «كارآفرینی»، حتی در اقتصاد، عبارتی بسیار انعطاف پذیر است. مطالعه آكادمیك كارآفرینی به این صورت توصیف میشود، «برچسبی گسترده كه تحت آن مقولههای مختلف و در هم رفته تحقیقاتی كه همگی در كنار هم جای گرفتهاند» و یا «ناهنجاری نتایج و ایدهها». با تاكید بر این تغایر در اصول نظری و روشهای تحقیق، schindehutte , kuratko, morris (2001) كمتر از دوازده روش مفهومی مشخص یا چارچوبهایی در مقاله كارآفرینی را تشخیص ندادند.
در این زمینه، شگفت آور نیست كه دوره آموزشی كارآفرینی محتویات و روشهایی بسیار متفاوت دارد. برخی از این دورهها بر مهارتها یا ویژگیهایی ویژه تمركز دارند در حالیكه بقیه بر «روش فكری كارآفرینی» وسیعتری تاكید میكنند. بسیاری از برنامهها و دورهها در مدارس تجاری یا بازرگانی برگزار میشوند و نه در بخشهای اقتصادی یا اقتصاد كشاورزی، گرچه به نظر میرسد كه این قضیه در حال تغییر است. به توجه به این دلایل، این سئوال كه «آیا میتوان كارآفرینی را تعلیم داد؟» بسیار وسیع و گسترده جلوه مینماید. این سئوال باید برای روشهای مختلف كارآفرینی یا برای گروههای مهارتها، تواناییها یا شیوههای تفكری كه معمولاً به عنوان كارآفرینی توصیف میشوند، جداگانه پرسیده شود.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد
4- بحث و نتایج
اظهارات قبلی فاصله قابل توجهی را بین مفاهیم كارآفرینی اقتصاددانها بعنوان نیرو محركه در پس پرده اقتصاد بازار و جلوههای عملی كارآفرینی كه در كلاس تحت بررسی قرار گرفته است را نشان میدهد. یكی از دلایل این فاصله ممكن است این حقیقت باشد كه اقتصاددانها و محققین مدیریت با دیدگاههای متفاوت و اهدافی گوناگونی به كارآفرینی مینگرند. Schultz, kirzner, knight , Schumpeter Mises, و دیگر نظریه دانهایی كه در بالا به آنها پرداختیم به دنبال تعریف كارآفرینی بصورت یك «عملكرد» هستند، مادهای لازم برای درك جامع اینكه چگونه اقتصاد بازار كار میكند. این موضوع به مفاهیم سازنده كارآفرینی منجر میشود كه در آن خود كارآفرینی یك جعبه سیاه است. برای Schumpeter كارآفرینی چیزی است كه باعث تغییر تكنولوژیكی و رشد اقتصادی میشود برای knight و Mises سود اقتصادی میآورد و برای kirzner چیزی است كه تمایل به تعادل بازار را به حركت میاندازد و غیره. در این فرمولها سئوالات در مورد اینكه كارآفرین چه كسی است، چگونه كارآفرینی در اقتصاد یا جامعه ظهور مییابد، چه تكنیكهایی برای تعلیم دادن افراد لازم است تا كارآفرین شوند یا تشخیص اینكه چه افرادی استعداد كارآفرینی دارند، بصورت موردی نامربوط جلوه نموده است. از اینرو نظریهدانهای كارآفرینی اقتصادی چیزی كم ارزش، فراتر از الهام و مجموعهای از مراجع علمی قابل ذكر، را به تحصیل كنندگان كارآفرینی ارائه كردهاند.
البته ممكن است شباهت و قیاسهایی در خصوص نظریه اقتصادی شركت استخراج شود. اقتصاددانها از روزهای نخستن آموزش اصولی به اهمیت موسسههای تجاری پی بردند. گرچه توسعه نظریه اقتصادی مشخص شركت پدیدهای جدید است كه به دهه 1970 بر میگردد. همان طور كه ممكن است بدون داشتن نظریه طبیعت و علل زلزله در مورد زلزله صحبت كنیم، ممكن است در مورد شركت- اندازه شركت، میزان پراكندگی شركتها، رفتار بازار شركت، ساختار بازار و غیره- نیز بدون داشتن نظریهای رسمی در این مورد كه چرا شركتها وجود دارند، چه چیزی مرزها و سازمان داخلی را تعیین میكند، چگونه از پرداخت خسارت استفاده میكنند و غیره -در این زمینه به بحث بپردازیم. مطالب جزیی مربوطه درباره ایجاد شركتها و تصمیمهای فروش كه در متون متوسطه اقتصاد كلان یافت میشود (یاحتی در زمینههایی پیشرفته مثل مدل Arrow-Debrea) ممكن است نظریهای در مورد شركت وجود داشته باشد، حتی اگر آنها حاوی نظریه شركت هم نباشند.
یكی از دلایل اینكه اقتصاددانها به نظریه شركت بیتوجهی میكنند این است كه آنها فكر میكردند كارهای شركت فراتر از دامنه تجزیه و تحلیل اقتصادی بوده است. طبق گفتههای Pigous (1921، صفحه 463):
اینكار اقتصاددانها نیست كه به تولید كنندگان پشم بیاموزند چگونه پشم را تولید كنند و بفروشند یا به تولید كنندگان نوشابه ساختن و فروش آن را یاد دهند و یا به تجار تعلیم دهند كه چگونه كارشان را انجام دهند. اگر این چیزی باشد كه ما در بیرون به دنبال آن هستیم، من فكر میكنم باید سریعاً میزهایمان را رها كنیم و كسی را پیدا كنیم كه ما را وارد كارگاه پشم خود یا نوشابه سازی خود كند.
Robbins به همین صورت معتقد بود كه «هنر فنی تولید میبایست بسادگی در بین عواملی كه بر كمیابی نسبی كالاهای اقتصادی متفاوت تاثیر دارند گروهبندی شود. تكنیك تولید پنبه … بعنوان یك موضوع علم اقتصاد مد نظر نمیباشد». همچنین، هنر تكنیكی مدیریت منابع موجود، اكتساب منابع جدید، شناسایی و ایجاد فرصتها، تحمل عدم قطعیت و خلاقیت- موضوعات اكثر دورههای كارآفرینی– احتمالاً خارج از تخصص قانونی اقتصاددانها درنظر گرفته میشود.
به نظر میرسد تماس بین اقتصاد و تحقیق كارآفرینی در حال افزایش میباشد، گرچه، محققین هر دو رشته شروع به تشخیص سودهای بالقوه حاصل آمده از این تجارت كردهاند. نهایتاً این سودها ممكن است كوچك باشد و یا حتی وجود نداشته باشد. گرچه این حقیقت كه تبادل فرصتها در همه امور كاوش میشود علامتی تشویق كننده است. افزایش این تشخیص از طرف اقتصاددانها كه كارآفرینی، مانند هر یك از شركتهای موجود، ارزش تجزیه وتحلیل را دارا میباشد و تشخیص مشابه از سوی متخصصین كارآفرینی بر این مبنا كه یاد دادن اصول نخستین به صورت سراسری بعنوان یك لزوم مطرح است، همگی باید به شیوههای ثابت و سخت در تعلیم كارآفرینی منجر شود.
آیا اقتصاددانها موقعیت تعلیم دادن را دارند؟ از یك طرف ما برخی وسایل را آماده میكنیم. تمركز ما بر ارزیابی پارامترها در مدلهای بهینه سازی آماری بطور ویژه برای درك روندی پویا و غیر قابل پیش بینی دارای اهمیت چندانی نمیباشد. مفهوم محدود ما در زمینه عدم قطعیت روشنایی اندكی را بر در زمینه چگونگی تصمیم گیری یك كارآفرین در شرایطی كه ویژگی آن ابهام در زمینه متغیرهای مختلف تصمیمگیری است، برای ما به ارمغان میآورد. علاوه بر این ما نسبتاً آشنایی چندانی با ابزارهای تكمیلی و مفاهیم مدیریت، بازاریابی، جامعه شناسی، فلسفه و غیره نداریم.
با این وجود، اقتصاد دانها تاریخچهای از تعلیم اقتصاد بعنوان «روش تفكر» را فرا روی خود دارند. چالش ما در باره اندیشه كارآفرینی بعنوان یك روش تفكر، راهكاری در جهت فرآیند ایجاد ارزش اقتصادی واجتماعی، با توجه به منابع محدود و نامعلوم، است. ما در انتظار تلاشهای آتی برای روبرو شدن با این چالش هستیم.
آیا كارآفرینی را میتوان تعلیم داد