در این قسمت لغات حسابداری بخش 20 عرضه شده است.
لغات حسابداری صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات حسابداری / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات حسابداری بخش 20
contact |
سایش، تماس، تماس گرفتن، مجاورت، اتصال، ارتباط، برخورد |
contact transformation |
تبدیل تماسی |
contagious |
واگیری |
contain |
در بر داشتن، حاوی بودن، واقع است، واقع بودن، شامل بودن، شامل، مشتمل |
contained |
مشمول، در بر، مندرج، محتوا |
container |
مخزن، ظرف، نگهدارنده، محفظه، مخزن، نگهدارنده |
containing relation |
رابطه احتوا |
contamination |
آلودگی، ناخالصی |
contact transformation |
تبدیل تماسی |
content |
محتوا، محتوی، موجود، فهرست مطالب، گنجایش |
content of a set |
قدر مجموعه |
content polynomial |
چندجمله ای محتوا |
content zero set |
مجموعه صفر قدر |
contents |
فهرست مطالب |
conterminal |
هم مرز |
contest |
مسابقه |
context |
زمینه، مبحث، متن، محدوده، زمینه، بافت، ساختمان |
context free |
مستقل از متن |
context free grammar |
دستور زبان مستقل از متن |
context sensitive |
حساس به متن |
context sensitive grammar |
دستور زبان حساس به متن، دستور وابسته به متن |
contextual definition |
تعریف ضمنی |
contiguous |
پیوسته، نزدیک، متصل، مجاور |
contingency |
احتمال، محتمل، برخورد، توافقی، ارتباط، همسایی، واقعه، پیشامد، امکان خاص، سازگاری |
contingency coefficient |
ضریب توافقی |
contingency table |
جدول احتمالات، جدول توافق، جدول توافقی |
contingent |
احتمال، محتمل الوقوع |
continuation |
قضیه یکتایی ادامه تحلیلی، ادامه، تمدید، انبساط، امتداد |
continue |
یافتن، ادامه یافتن، ادامه دادن |
continued |
پیوسته، متصل، اتصالی |
continued fraction |
کسر مسلسل |
continuity |
پیوستگی، تداوم، اتصال، توالی، استمرار |
continuity correction |
تصحیح پیوستگی |
continuity equation |
معادله پیوستگی |
continuity from left |
پیوستگی از چپ، اتصال از چپ |
continuity from right |
پیوستگی از راست، اتصال از راست |
continuity from the right |
پیوستگی از راست |
continuity principle |
اصل پیوستگی |
continuity theorem |
قضیه پیوستگی |
continuously differentiable |
به طور پیوسته مشتق پذیر |
continuous |
اتصالی، پیوسته، دنباله دار، مداوم، متصل، دائمی |
continuous curve |
منحنی پیوسته |
continuous decision processes |
فرآیند های تضمینی پیوسته |
continuous discounting |
تنزیل پیوسته |
continuous distribution |
توزیع پیوسته |
continuous events simulation |
شبیه سازی وقایع پیوسته |
continuous extension |
تمدید پیوسته |
continuous extension of maps |
تمدید نگاشت ها به طور پیوسته |
continuous extrusion |
حدیده کاری مداوم، اکستروژن مداوم |
continuous frequency function |
تابع فراوانی پیوسته |
continuous from left |
پیوسته از چپ، از چپ پیوسته |
continuous from right |
پیوسته از راست، از راست پیوسته |
continuous function |
تابع پیوسته |
continuous geometry |
هندسه پیوسته |
continuous homomorphism |
همریختی پیوسته |
continuous image |
نگاره پیوسته، تصویر پیوسته، نقش پیوسته |
continuous map |
نگاشت پیوسته |
continuous mapping |
نگاشت پیوسته |
continuous medium |
محیط پیوسته |
continuous one to one |
یک به یک پیوسته |
continuous operator |
عملگر پیوسته |
continuous plane curve |
خم مسطح پیوسته |
continuous population |
جامعه پیوسته |
continuous probability distribution |
توزیع احتمال پیوسته |
continuous production |
تولید متصل، تولید پیوسته، تولید دائمی |
continuous quantity |
کمیت متصل، چندی پیوسته |
continuous random variable |
متغیر تصادفی پیوسته، کمیت تصادفی پیوسته |
continuous representation |
نمایش پیوسته |
continuous sampling plan |
طرح نمونه گیری پیوسته |
continuous spectrum |
طیف پیوسته |
continuous time |
زمان پیوسته |
continuous time markov chain |
زنجیره مارکوف با زمان پیوسته |
continuous topology |
توپولوژی پیوسته |
continuous transformation |
تبدیل پیوسته |
continuous type distribution function |
تابع توزیع پیوسته |
continuous variable |
متغیر پیوسته، کمیت پیوسته |
continuously |
به طور پیوسته، به طور متصل |
continuously compounded |
به طور پیوسته مرکب شده |
continuously compounded interest |
سود به طور پیوسته مرکب شده |
continuously differentiable |
مشتق پذیر پیوسته |
continuously differentiable curve |
منحنی به طور پیوسته مشتقپذیر |
continuously differentiable function |
تابع پیوسته مشتقپذیر |
continuously differentiable mapping |
نگاشت به طور پیوسته مشتقپذیر |
continuum |
متصله، پیوستار، پیوستگی، پیوسته |
continuum hypothesis |
فرض پیوستار |
continuum of numbers |
محیط متصل اعداد |
continuum of real numbers |
پیوستگی خطی |
continuum problem |
مسأله مجموعه پیوسته |
contour |
مسیر، طرح، انحنا، پیچ و خم، پوش، مرز، تراز، مرزی، خط الرأس، کانتور، منحنی بسته ساده |
contour comparator |
مقایسه گر محیطی |
contour curves |
منحنی های تراز |
contour integral |
انتگرال مسیری، انتگرال روی منحنی بسته ساده، انتگرال پیرامنی |
contour line |
خط تراز، منحنی تراز، خط پیرامنی |
contour map |
خط تراز |
contour of integration |
مسیر انتگرالگیری |
path of integration |
مسیر انتگرالگیری |
contouring control |
کنترل پوششی |
contract |
قرارداد، جمع کردن، پیمان، مقاطعه، عقد، منقبض شدن، منقبض |
contracted cycloid |
چرخنما منقبض، چرخ زاد کوتاه |
contracted parabola |
سهمی منقبض |
contracted tensor |
تانسور ادغام شده |
contractible |
انقباض پذیر، ادغام پذیر |
contracting sequence |
دنباله منقبض شونده |
contraction |
انقباض، ادغام، در هم رفتگی |
contraction constant |
پایای انقباض |
contraction of a mapping |
ادغام نگاشت |
contraction of a tensor |
ادغام تانسور |
contraction operator |
عملگر انقباض |
contraction principle |
اصل انقباض |
contractive |
تناقض داشتن |
contractive production |
قاعده جایگزینی فشرده کننده |
contradiction |
گزاره همیشه نادرست، همیشه نادرست، تناقض، تضاد |
contradictory |
متناقض، نقیض |
contradictory formal system |
دستگاه صوری متناقض |
inconsistent formal system |
دستگاه صوری متناقض |
contradictory formula system |
دستگاه صوری متناقض |
contradictory statements |
گزاره های متناقض |
contradicts |
متناقض است |
contragradient |
پارگرادیان |
contragredient matrix |
ماتریس وارون ترانهاده |
contragredient matrix of a matrix |
ماتریس وارون ترانهاده یک ماتریس |
contragredient of a linear mapping |
وارون ترانهاده نگاشت خطی |
contraharmonic mean |
میانگین ناهمساز |
contraparallelogram |
چهارضلعی پروانه ای |
contrapositive |
عکس نقیض |
contrariety |
تقابل، تضاد |
contrariwise |
برعکس |
contrary |
متضاد، ضد، عکس قضیه، متقابل، برهان خلف، معکوس، مخالف، خلاف، مقابل |
contrary events |
حوادث معکوس |
contrary hypothesis |
فرض مخالف |
contrast |
مقایسه قید، مقایسه، تفاوت رنگ، فرق داشتن، تضاد، تباین نوری، مقابله، مقایسه کردن |
contrast to |
برخلاف، در مقایسه |
contrast in |
برخلاف، در مقایسه |
contravariance |
پادورایی، پادوردی، ناهمگردی، پادگردایی |
contravariant functor |
تابعگون پارادورا |
contravariant index |
اندیس ناهمگرد، شاخص پادودا |
contravariant tensor |
تانسور پادوردا |
contravariant vector |
بردار پارادورا |
contravariant vector field |
میدان برداری پارادورا |
contribution |
همکاری و کمک، سهم |
contribution margin |
حاشیه فروش |
contragredient of a linear mapping |
وارون ترانهاده نگاشت خطی |
control |
کنترل، بازرسی، نظارت، بازبینی کردن، شاهد، کنترل کردن |
control card |
کارت کنترل |
control card analysis |
تجزیه کارت کنترل |
control chart |
نمودار کنترل، نمودار هدایت |
control flow |
روند کنترل، گردش کنترل |
control function |
تابع کنترل |
control group |
گروه مقایسه ای، گروه گواه |
control limits |
حدود کنترل |
control panel |
تابلوی فرمان، صفحه تنظیم مدار های کنترل، تابلوی کنترل |
control station |
ایستگاه کنترل |
control system |
سیستم کنترل |
control theory |
نظریه کنترل |
control unit |
واحد کنترل |
control variable |
متغیر کنترل |
controllability |
کنترل پذیری |
controlled |
کنترل شده |
controller |
حسابرس، ممیز، کنترل کننده، ذیحساب، ناظر |
controlling account |
حساب کنترل، حساب موازنه |
convariant |
هم وردا |
convector |
هم بردار |
convenience |
ساحتی، ساده، مناسب |
convenience sample |
نمونه راحت |
convention |
عرف، قرارداد، همایش |
conventional |
سنتی، قراردادی، معمولی |
conventional estimate point |
نقطه برآورد مرسوم |
converge |
نزدیک شدن، متقارب بودن، متقارب شدن، همگرا بودن، میل کردن، گراییدن، تقارب نمودن |
convergence |
همگرایی، تقارب، گرایش |
convergence criterion |
معیار همگرایی |
convergence domain |
حوزه همگرایی |
convergence in a metric space |
همگرائی در یک فضای متریک |
convergence in distribution |
همگرایی در توزیع، همگرایی در پخش |
convergence in law |
همگرایی در قانون، همگرایی قانونی |
convergence in measure |
همگرایی در اندازه |
convergence in probability |
همگرایی در احتمال، همگرایی احتمالی، گرایش بر طبق احتمال |
convergence in quadratic mean |
همگرایی در میانگین درجه دوم |
convergence in the mean of order p |
همگرایی در میانگین مرتبه p |
convergence of a sequence |
همگرایی دنباله |
convergence of a series |
همگرایی سری، همگرایی سری ها |
convergence test |
آزمون همگرایی |
convergence tests |
آزمون های همگرایی |
convergence with probability one |
همگرائی تقریبا حتمی، همگرایی با احتمال یک |
convergence |
همگرایی |
convergent |
همگرا |
convergent improper |
مجازی همگرا |
convergent improper integral |
انتگرال مجازی همگرا |
convergent iteration |
تکرار همگرا |
convergent product |
حاصلضرب همگرا |
convergent sequence |
دنباله همگرا |
convergent series |
سری همگرا |
convergently parallel |
به طور همگرا موزای |
converse |
معکوس، وارون، مخالف، عکس، واگرد |
converse bernoulli theorem |
قضیه عکس برنولی |
converse domain |
حوزه عکس |
converse limit theorem |
قضیه حدی معکوس |
converse limit theorem of characteristic function |
قضیه حدی معکوس تابع مشخصه |
converse of a relation |
عکس یک رابطه |
converse of a theorem |
عکس قضیه |
converse of theorem |
قضیه معکوس، قضیه متقابل |
conversely |
برعکس، به عکس، متقابلا |
conversion |
واگردانی |
conversion factor |
ضریب واگردانی |
conversion ratio |
ضریب واگردانی |
conversion per accidens |
عکس به تحدید |
conversion ratio |
ضریب واگردانی |
conversion table |
جدول تبدیل |
conversional marketing |
بازاریابی تبدیلی، بازاریابی بازگشتی |
convert |
درآوردن، تحویل کردن، معکوس کردن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تبدیل، انتقال دادن، تغییر دادن، برگرداندن، عوض کردن، معکوس کردن |
convert degrees into grades |
تحویل کردن درجه به گراد |
convertible |
قابل تبدیل، تحویل پذیر، تغییر پذیر |
convex |
محدب |
convex analysis |
آنالیز تحلیلی |
convex body |
جسم محدب |
convex cell |
حجره محدب |
convex combination |
ترکیب محدب |
convex cone |
مخروط محدب |
convex function |
تابع کوژ، تابع محدب |
convex hull |
غلاف محدب، غلاف گوژ، پوسته محدب، غلاف محدب، پوسته کوژ |
convex linear combination |
ترکیب خطی محدب |
convex linear hull |
غلاف خطی محدب |
convex linear span |
غلاف خطی محدب |
convex neighborhood |
همسایگی محدب |
convex optimization |
بهینه سازی محدب |
convex polygon |
چندضلعی محدب، چندضلعی کوژ، کثیرالاضلاع محدب |
convex polyhedron |
چندوجهی محدب |
convex programming |
برنامه ریزی محدب |
convex quadrilaterals |
چهارضلعی های کوژ |
convex region |
ناحیه محدب |
convex sequence |
رشته کوژ، دنباله محدب |
convex set |
مجموعه محدب |
convex span |
غلاف محدب |
convex subset |
زیرمجموعه محدب، بخش کوژ، زیرمجموعه کوژ |
convex surface |
سطح محدب، رویه کوژ |
convexity |
کوژی، تحدب، همگرایی |
convexity of risk set |
کوژی مجموعه خطر |
convexity theorem |
قضیه تحدب |
convexo concave |
محدب-مقعر، کوژ-کاو |
convexo convex |
محدب الطرفین، از دو سو کوژ |
conveying |
انتقال |
conveyor |
نوار نقاله، دستگاه انتقال، ناقل، نقاله، نوار ناقل |
conveyor feed press |
پرس با تغذیه نقاله ای |
convince |
ثابت کردن |
convolution |
کنولوسیون |
convolution formula |
دستور تلفیق، دستور پیچش |
convolution integral |
انتگرال پرش |
convolution of distributions |
پیچش توزیع ها |
convolution of functions |
پیچش تابع ها |
convolution of two functions |
انتگرال حاصلضرب تلفیقی دو تابع |
convolution theorem |
قضیه امتزاج |
cool off |
سردشدن |
cooling |
تبرید، سردشدن |
cooling curve |
منحنی سردشدگی، منحنی سرد شدن، خم خنک سازی، منحنی تبرید |
cooling problem |
مسأله تبرید |
cooling rate |
سرعت انجماد، نرخ سردن شدن |
cooling stress |
تنش سردشدگی، زمان خنک شدن، تنش ناشی از سرد شدن |
cooling time |
زمان خنک شدن |
coordinate function |
تابع مختصی |
coordinate |
مختص |
coordinate axes |
محور های مختصات، محور های آراینده، محور های هما |
coordinate axis |
محور مختصات |
coordinate bundle |
بافه مختصات |
coordinate diagram |
نمودار مختصاتی |
coordinate function |
تابع مختصی |
coordinate geometry |
هندسه آراسته |
coordinate height |
مؤلفه بعد سوم، رقوم، برز |
coordinate inverse transformation |
تبدیل معکوس مختص |
coordinate neighborhood |
همسایگی مختصی |
coordinate one to one transformation |
تبدیل یک به یک مختص |
coordinate plane |
هامن آراسته |
coordinate system |
دستگاه مختصات، دستگاه آراینده، دستگاه همارا، دستگاه محور های مختصات |
coordinate transformation |
تبدیل مختصی |
coordinates |
مختصات |
coordinates free |
رها از مختصات، آزاد از مختصات، آزاد مختصات |
coordinates function |
تابع مختصات |
coordinates of an element of module |
مختصات عنصری از مدول |
coordinates of tensor |
مختصات تانسور |
coordinates on the line |
مختصات روی خط |
coordination |
همارایی، هماهنگی، همکاری |
cope and drag pattern |
مدل صفحه ای یکطرفه |
copernican theory |
نظریه کوپرنیک |
copla |
رابطه |
coplanar |
همصفحه، یک صفحه ای در یک صفحه، هامنی |
coplanar lines |
خط های هم صفحه |
coplanar points |
نقطه های همصفحه |
coplanar vectors |
بردار های هم صفحه |
coplane |
هم صفحه |
coprime |
نسبت به هم اول، متباین |
coprime ideals |
ایده آل های نسبت به هم بیگانه |
coprime numbers |
اعداد متباین، اعداد نسبت به هم اول |
relatively prime numbers |
اعداد متباین، اعداد نسبت به هم اول |
copunctal planes |
صفحه های هم نقطه |
cord |
سیم، ریسمان |
core |
هسته، مغزه، مغز، نمونه گیری کردن، چنبره، ماهیچه |
core box |
قالب ماهیچه، جعبه ماهیچه، قالب لنگر |
core insert |
مغزی ماهیچه، جاگذاری ماهیچه |
core print |
تکیه گاه ماهیچه |
core pulls |
حرکت دهنده ماهیچه |
core storage |
حافظه حلقوی، حافظه مرکزی |
cored |
هسته دار، مغز شده، متمرکز شده، مغزه |
corresponding elements |
عضو های نظیر به نظیر |
coring |
مغزه گیری، مغزه بندی، نمونه گیری |
cork |
چوب پنبه |
corner |
کنج، رأس، گوشه دار کردن، نبش، گوشه، زاویه، گوش |
corner flange |
گوشه ای لب برگشته |
corner point |
نقطه گوشه، نقطه کرانی، نقطه گوشه ای |
corner point solution |
جواب گوشه، راه حل نقطه گوشه |
cornered |
زاویه دار، گوشه دار |
cornu spiral |
مارپیچ کورنو |
cornuls spiral |
حلزونی کورنو |
cornuls spiral function |
تابع حلزونی کورنو |
corollary |
نتیجه |
corona |
تاج، گرد |
corporation |
بنگاه، شرکت سهامی |
corr decimal expansion |
بسط های اعشاری مربوط به خود |
correct |
دقیق، تصحیح کردن، صحیح، راستاندن، راستانده |
correct confidence limits |
حدود اعتماد صحیح |
correct symbol |
علامت درست، نماد درست |
correct to n places |
درست تا n رقم |
corrected estimate |
برآورد تصحیح شده |
correction |
تصحیح، صحیح، درست، راستانش |
correction coefficient |
ضریب همبستگی |
correction curve |
خم همبستگی |
correction factor |
ضریب تصحیح، عامل تصحیح |
correction for continuity |
اصلاح برای پیوستگی |
correction matrix |
ماتریس همبستگی |
correction measurement |
اندازه گیری همبستگی |
correction of continuity |
تصحیح پیوستگی |
correction of derivations |
تصحیح انحرافات |
correction of grouping |
تصحیح گروه بندی |
correction ratio |
نسبت همبستگی |
corrective actions |
اقدامات اصلاحی |
corrective maintenance |
تعمیرات اصلاحی |
correctness |
صحت، درستی |
corrector |
تصحیح کننده، درستگر |
correlate |
قرینه سازی، همبسته سازی، وابسته بودن، هم بسته بودن، همبستگی داشتن |
correlated |
هم بسته، وابسته، همبسته، قرینه |
correlation analysis |
تحلیل همبستگی، تجزیه و تحلیل همبستگی |
correlation coefficient |
ضریب همبستگی |
correlation coefficient matrix |
ماتریس ضرایب همبستگی، ماتریس ضریب های همبستگی |
correlation curve |
خم همبستگی |
correlogram |
خم همبستگی |
correlation diagram |
نمودار همبستگی، جدول همبستگی |
correlation matrix |
ماتریس همبستگی |
correlation matrix of multidimensional random variable |
ماتریس همبستگی کمیت تصادفی چندبعدی |
correlation measurement |
اندازه گیری همبستگی |
correlation of attributes |
همبستگی صفات، همبستگی متغیر های کیفی |
correlation ratio |
نسبت همبستگی، رابطه همبستگی، نسبت همبستگی |
correlogram |
همبستگی نگار، خم همبستگی |
correspond |
مطابق بودن، متناظر بودن، مربوط بودن، همخوان بودن |
correspondence |
تناظر |
correspondence between two sets |
تناظر بین دو مجموعه |
correspondent |
متناظر، هم پاسخ، همخوان، نظیر |
corresponding |
مربوط به خود، متناظر، نظیر به نظیر، متقابل، هم پاسخ، متناظر، مطابق |
corresponding angles |
زوایای متناظر، زوایای متقابل |
corresponding components |
مؤلفه های نظیر به نظیر |
corresponding elements |
عنصر های نظیر به نظیر، عضو های نظیر به نظیر، اجزاء متناظر |
corresponding elements of two similar triangles |
اجزای متناظر دو مثلث متشابه، اجزای نظیر به نظیر دو مثلث متشابه |
corresponding hypotheses |
فرض های نظیر |
corresponding instances |
نمونه های متناظر |
corresponding sets |
مجموعه های متناظر |
corresponding sides |
اضلاع متناظر |
corresponding values |
مقادیر متناظر |
corresponding vertices |
رئوس متناظر |
correspondingly |
به طریق مشابه، به طور مشابه |
corrugated |
کنگره دار |
corrosion |
زنگ زدن، خوردگی، خورندگی، رفتگی، زنگ زدگی |
corrosion fatigue |
خستگی خوردگی، فرسودگی در اثر خوردگی، شکست در اثر خوردگی |
cos accounting |
حسابداری قیمت تمام شده، حسابداری صنعتی |
cosecant |
کسکانت |
cosecant function |
تابع کسکانت |
cosecant inverse |
عکس (معکوس) کسکانت |
coset |
همدسته، هم مجموعه، همرده، همدست، زیرمجموعه وابسته |
coset multiplication |
ضرب هم مجموعه ها |
coset representation |
نمایش همرده ای |
coset representive system |
دستگاه نماینده هم مجموعه |
cosine |
کسینوس |
cosine curve |
منحنی کسینوس |
cosine function |
تابع کسینوس |
cosine integral |
انتگرال کسینوسی |
cosine inverse |
عکس (معکوس) کسینوس |
cosine series |
سری کسینوسی |
cosinusoid |
کسینوس وار |
cosinusoidal |
کسینوس گون، کسینوس وار |
cosinusoidal oscillation |
نوسان کسینوس گون |
cosmography |
شرح جهان، کیهان نگاری |
cost |
بهای تمام شده، هزینه، قیمت، ارزش، بها، خرج، قیمت مایه کاری، قسمت تمام شده، مخارج |
cost analysis |
تجزیه و تحلیل قیمت تمام شده، آنالیز هزینه |
cost and freight |
بهای كالا و كرایه |
cost average |
متوسط هزینه |
cost benefit analysis |
تحلیل هزینه-منفعت، تحلیل سود-هزینه ای، تحلیل هزینه-فایده |
cost center |
مركز هزینه |
cost coefficient |
ضرایب هزینه |
cost control |
نظارت بر هزینه، كنترل هزینه |
cost cubic function |
تابع مکعبی هزینه |
cost equation |
معادله مخارج |
cost formula |
فرمول تعیین ارزش، فرمول تعیین بها |
cost function |
تابع هزینه |
cost of carrying |
هزینه نگهداری موجودی كالا |
cost of goods sold |
بهای تمام شده كالای فروش رفته، قیمت تمام شده كالای فروش رفته |
cost of not carrying |
هزینه عدم نگهداری |
cost of sampling |
هزینه نمونه گیری |
cost of surveying |
مخارج آْمارگیری |
cost overrun |
سرریز هزینه، هزینه غالب |
cost slope |
ضریب زاویه هزینه |
cost unit |
قیمت واحد تمام شده |
cost variable |
متغیر هزینه |
cost vector |
بردار هزینه |
costing |
هزینه یابی |
costing system |
سیستم هزینه یابی |
cotangent |
كتانژانت، ظل تمام |
cotangent function |
تابع ظل تمام، تابع كتانژانت |
cotangent inverse |
عکس (معکوس) کتانژانت |
cotee |
رقومی |
coterminal angles |
زاویه های متقابل به رأس |
coterminous |
هم مرز، هم كرانه |
count |
رعایت كردن، شمردن، شمارش، حساب كردن |
count twice |
دو بار شمارش شدن |
countability |
شمارش پذیری |
countability axiom |
اصل موضوع شمارایی، اصل موضوع شمارش پذیری |
countable |
مجموعه شمارا، شمارش پذیر، شمارایی، شمارا، منتها شمارا، قابل شمارش |
countable additivity |
جمعپذیری شمارشپذیر |
countable alphabet |
الفبای شمارش پذیر |
countable base |
پایه شمارشپذیر |
countable collection |
گردایه شمارا، دسته شمارش پذیر |
countable family |
خانواده شمارا |
countable local basis |
پایه شمارش پذیر موضعی، پایه شمارش پذیر همسایگی ها |
countable set |
مجموعه شمارش پذیر، مجموعه شمارش پذیر، مجموعه شمارا |
countable simplicial complex |
مجتمع سادكی شمارا |
countable union |
اجتماع شمارش پذیر |
countably |
به طور شمارش پذیر، به طور شمارا |
countably additive |
شمارا اضافی، جمع پذیر شمارش پذیر |
countably additive class |
رده شمارا، جمعی |
countably additive measure |
سنج شمارا اضافی |
countably compact space |
فضای شمارا-فشرده |
countably equivalent sets |
مجموعه های شمارا هم ارز |
countably infinite |
شمارای بی پایان، نامتناهی شمارش پذیر، نامتناهی-شمارا |
countably infinite set |
مجموعه نامتناهی-شمارا، مجموعه شمارای نا متناهی |
counter |
شمارنده |
counter clockwise |
در خلاف جهت عقربه ساعت، پاد ساعتگرد، خلاف گردش عقربه های ساعت، برخلاف عقربه های ساعت |
counter example |
مثال نقض |
counter marketing |
بازاریابی در جهت عكس |
counter sink |
خزینه مخروطی، خزینه سازی، مته خزینه زاویه دار، خزینه ساز مخروطی |
counter sunk rivet |
پرچ سر صاف |
counterbalance |
موازنه |
counterclockwise |
جهت خلاف عقربه های ساعت، در خلاف جهت حركت عقربه های ساعت، جهت مثبت، جهت خلاف عقربه |
ccw |
جهت خلاف عقربه های ساعت، در خلاف جهت حركت عقربه های ساعت، جهت مثبت، جهت خلاف عقربه |
counterclockwise rotation |
دوران پاد ساعتگرد |
counterdomain |
حوزه عكس |
counterexample |
مثال ناقض، ضد مثال، مثال نقض، مثال خلف |
counterimage |
پیش تصویر، تصویر عكس |
counterpart |
معادل، هماورد، نقطه مقابل |
counterweight |
سربار، متعادل كردن، وزنه تعادل |
counting |
شمردن، شمارنده، شمارش، در نظر گرفتن |
counting measure |
اندازه شمارشی |
counting number |
عدد شمارنده |
counting numbers |
اعداد شمارشی |
counting principle |
اصل شمارش |
counting system |
دستگاه شمار |
counting techniques |
فنون شمارش |
couple |
دو، بستگی، پیوند، جفت كردن، جفت نیرو، زوج، جفت، مزدوج شدن |
coupled |
جفت شده، وصل كردن |
coupled vectors |
بردار های زوج |
coupling |
جفت ساز، پیوست، جفت شدگی، همبندی، بوشن، اتصال |
coupon collecting |
جمع آوری كالابرگ |
course |
درس، دوره |
course period |
مدت دوره |
course sequence |
توالی دوره |
court scheduling problem |
مسأله زمان بندی دادگاه |
covalence |
هم ظرفیتی |
covariance |
هموردایی، كوواریانس، هموردی، همپراش، همگردی، همپراشی، همگردایی |
covariance function |
تابع همپراش |
covariance matrix |
ماتریس کوواریانس، ماتریس پراکندگی |
dispersion matrix |
ماتریس کوواریانس، ماتریس پراکندگی |
covariance matrix of multidimensional random variable |
ماتریس كوواریانس كمیت تصادفی چند بعدی |
covariant |
هم پراش، همورد، همگرد، همگردا |
covariant components |
مؤلفه های هموردا |
covariant derivation |
مشتق گیری همگرد |
covariant derivative |
مشتق هموردا |
covariant differentiation |
مشتق گیری هم پراش، دیفرانسیل گیری همگرد، دیفرانسیل گیری همگردا |
covariant functor |
تابعگون هموردا |
covariant index |
اندیس همگرد، شاخص هموردا |
covariant tensor |
تانسور هموردا |
covariant vector |
بردار هموردا |
covariant vector field |
میدان برداری هموردا |
covariate |
متغیر تصادفی کمکی |
covector |
همبردار |
cover |
پوشش |
cover glass |
شیشه محافظ |
cover of a set |
پوشش مجموعه |
coverage |
مبلغ جبرانی، تحت پوشش، پوشش، پوشش دادن |
covering |
پوشش |
covering differentiable manifold |
خمینه مشتق پذیر پوششی |
covering group |
گروه پوششی |
covering manifold |
خمینه پوششی |
covering mapping |
نگاشت پوششی |
covering of a set |
پوشش یك مجموعه، پوشش مجموعه |
covering space |
فضای پوششی |
covering surf ace |
رویه پوششی |
covering surface |
رویه پوششی |
covering theorem |
قضیه پوشش |
covering transformation |
تبدیل پوششی |
coversed sine |
سهم تمام |
cozonal |
هم ناحیه |
cpu |
واحد پردازنده مركزی |
central processing unit |
واحد پردازنده مركزی |
crack |
تركیدگی، شكاف، ترك، نقص، پارگی |
cradle |
كمربند، گهواره |
Cramer |
کرامر |
cramer formula |
دستور كرامر |
cramer rao inequality |
نابرابری كرامر-رائو |
cramer rule |
دستور كرامر، قاعده كرامر |
cramer system |
دستگاه كرامر |
Cramer’s rule |
قاعده کرامر |
cramer’s theorem |
قضیه كرامر |
cramp bar |
اهرم قید |
crane |
جراثقال، كلنگ، جرثقیل |
crane truck |
تراك جرثقیلی |
crank |
دسته محور، لنگر، دسته، تنه، بازو، دسته لنگ، میل لنگ |
crank shaft |
میل لنگ |
crash |
فشرده |
crash cost |
هزینه ضربتی، هزینه مسیر كوتاه شده، هزینه فشرده، هزینه مجمل |
crash point |
نقطه شكنایی |
crash time |
كمترین زمان ممكن، زمان فشرده، زمان انجام فعالیت پس از كوتاه شدن |
crating analysis |
روش تحلیلی |
create |
ایجاد كردن، خلق كردن، آفریدن |
credible |
قابل باور |
credible interval |
فاصله قابل باور |
credit |
اعتبار، بستانكار، ستون بستانكار، طلب، قرض، وعده، نسیه |
creditor |
بستانكار، طلبكار |
creeping change |
تغییر تدریجی |
crescent |
هلال، هلالی شكل، هلال ماه |
crest |
پهنای سردندانه، تارك دندانه، رأس، قله، بحران |
crisis |
بحران |
criss cross algorithm |
الگوریتم كریس-كراس |
criteria |
معیار، ضابطه، معیار ها، محك ها |
criterion |
محک |
criterion variable |
متغیر ملاك |
critical |
مرزی، وخیم، خطیر، مهم، بحرانی، استثنایی، حساس |
critical cooling rate |
سرعت سرد شدن بحرانی، سرعت بحرانی آب دادن |
critical damping |
میرایی بحرانی |
critical defect |
نقص بحرانی |
critical density |
چگالی بحرانی |
critical determinant |
دترمینان بحرانی |
critical level |
سطح بحرانی |
critical limit |
حد مبین |
critical mass |
جرم بحرانی |
critical path |
مسیر بحرانی |
critical point |
نقطه بحرانی |
critical probability |
احتمال بحرانی |
critical radius |
شعاع بحرانی |
critical ratio |
نسبت بحرانی |
critical region |
ناحیه بحرانی، ناحیه رد |
critical speed |
تندی بحرانی |
critical temperature |
دمای بحرانی، نقطه بحرانی، درجه حرارت بحرانی |
critical temperature range |
محدوده حرارتی بحرانی |
critical value |
مقدار بحرانی |
critically |
به طور بحرانی |
critically damped |
به طور بحرانی میرا |
critically damped oscillation |
نوسان به طور بحرانی میرا |
crochet |
چنگك، كروشه |
crooked |
منحنی، خمیده |
crooked line |
منحنی، خم، خط منحنی، خط خمیده |
cross |
عرضی (خارجی) |
cross bar conveyor |
نقطه میله ای، نقاله با میله های عرضی |
cross cap |
كلاه صلیبی |
cross check |
كنترل متقابل |
cross correlation |
همبستگی متقابل |
cross country mill |
نورد چلیپایی، نورد متقاطع |
cross cover type carriage |
حماله تمام عرضی، حامل نوع تمام عرضی |
cross cut |
برش عرضی(خارجی) |
cross elasticity of demand |
كشش متقابل تقاضا |
cross hatch |
هاشور متقاطع |
cross hatched area |
سطح شطرنجی |
cross multiplying |
طرفین وسطین كردن |
cross over |
ضربدری، چلیپایی |
cross over design |
طرح ضربدری |
cross over discount rate |
نرخ تنزیل برابر كننده |
cross partition |
افراز متقابل، افراز جانبی، افراز متقاطع |
cross product |
ضرب خارجی |
cross ratio |
نسبت ناتوافقی، نسبت ناموزون، نسبت نامتوافق، ناهمساز، نسبت صلیبی، نسبت غیر توافقی، نسبت ناهمساز |
cross rolling |
نورد كاری عرضی، نورد متقاطع، نورد عرضی، نورد عمودی |
cross section |
مقطع عرضی |
cross sectional area |
مساحت سطح مقطع، مساحت مقطع عرضی |
cross sectional area function |
تابع مساحت مقطع عرضی |
cross tabulation |
جدول بندی متقاطع |
cross wire welding |
جوش شبكه |
crossbar theorem |
قضیه قطعه بر |
crossed |
متقاطع، صلیب گونه، چلیپایی |
crosshatched |
شطرنجی |
crossing |
اختلاط، جفت گیری، نقطه تقاطع |
crossing edge |
یال متقاطع |
crosswise |
چلیپایی، متقاطع، به شكل ضربدر |
crown |
نوك، قوس تاج |
crt |
صفحه نمایش تلویزیونی |
cathode ray tube |
صفحه نمایش تلویزیونی |
cruciform curve |
منحنی صلیبی شكل |
crude approximation |
تقریب خام |
crude mode |
نمای ظاهری |
crunode |
گره |
crunoude |
نقطه دوگانه، نقطه تقاطع یك منحنی با خودش، نقطه مضاعف |
crush dressing |
تیز كردن، خرد كردن |
crushing |
سنگ شكنی، خرد كردن |
cryptarithmetic |
حساب رمز، حساب ابجد |
crystallographic groups |
گروه های بلور شناختی |
cubage |
مكعب پذیر، كعب پذیر، تبدیل به مكعب، تخمین به مكعب |
cube |
مكعب، توان سه، مكعب كردن، به توان سه رساندن |
cube of a number |
مكعب یك عدد |
cube of a quantity |
مكعب یك كمیت، مكعب یك مقدار |
cube root |
ریشه سوم، مكعب، كعب، ریشه كعب، جواب ریشه |
cubed |
به توان سه |
cubial parabola |
سهمی درجه سه |
cubic |
مکعبی |
cubic centimeter |
سانتیمتر مکعب |
cc. |
سانتیمتر مکعب |
cubic curve |
خم درجه سه، منحنی درجه سوم، منحنی درجه سه |
cubic curve of agensi |
خم مكعبی آنیزی |
cubic equation |
معادله درجه سوم، معادله درجه سه |
cubic form |
مكعب، تاسی شكل |
cubic parabola |
سهمی مكعبی |
cubic polynomial |
چندجمله ای درجه سه، چندجمله ای درجه سوم |
cubic resolvent |
حلال درجه سه |
cubic root |
ریشه كعب، ریشه سوم |
cubic system |
دستگاه مكعبی |
cubic twisted |
پیچ خورده مکعبی |
cubical |
مكعب، تاسی شكل |
cubical parabola |
سهمی درجه سه |
cuboid |
مكعب مستطیل |
cull |
زایده |
culminate |
به اوج رسیدن |
culture |
فرهنگی، فرهنگ |
cumulant |
مجمع انباشته، انبارنده |
cumulate |
جمع كردن، توده كردن، انباشتن |
cumulative |
تراكمی، جمعی، انباشته، یكجا، مجتمع، تجمعی، انباشتی، جمع شونده |
cumulative curve |
نمودار تراكمی |
cumulative distribution |
توزیع تجمعی، توزیع انباشته، توزیع متراكم |
cumulative distribution function |
تابع توزیع تجمعی |
cumulative error |
خطای انباشتگی، خطای تجمعی |
cumulative frequency |
فراوانی تجمعی، فراوانی جمعی، تراكمی، فراوانی متراكم |
cumulative frequency curve |
خم فراوانی تجمعی |
cumulative frequency distribution |
توزیع فراوانی تجمعی، توزیع فراوانی تراكمی |
cumulative frequency function |
تابع فراوانی تجمعی |
cumulative frequency graph |
نمودار فراوانی متراكم |
cumulative function |
تابع تجمعی |
cumulative normal distribution |
توزیع نرمال تجمعی |
cumulative percentage curve |
منحنی درصد فراوانی تجمعی، طاق نمایی، درصد فراوانی متراكم |
cumulative probability |
احتمال تجمعی |
cumulative probability distribution |
توزیع تجمعی احتمال |
cumulative probability function |
تابع احتمال تجمعی |
cup |
علامتی برای اتحاد مجموعه ها، ناو، كاسه ای، كاسه، ظرف، درپوش |
cup product |
حاصلضرب ناوی |
cup product reduction theorem |
قضیه تحویل حاصلضرب ناوی |
curiosity |
كنجكاوی، شگفتانه |
curl |
تاو، چرخش، كرل، روتاسیون، چرخه |
curling die |
قالب لبه دهنده |
curly bracket |
آكولاد |
current |
شدت جریان |
current asset |
دارایی جاری |
current budget |
بودجه جاری |
current estimates |
برآورد های جاری |
current expenditure |
هزینه جاری |
current expense |
هزینه جاری |
current liabilities |
بدهی های جاری |
current peak |
شدت جریان |
current price |
نرخ روز، قیمت روز، قیمت جاری |
current rate of yield |
نرخ بازده جاری |
current ratio |
نسبت جاری |
current steady state |
حالت پایدار شدت جریان |
cursor |
نشانگر، لغزه، مكان نما |
curtailed inspection |
بازرسی كوتاه |
curtailment inspection |
بازرسی نا تمام |
curtate cycloid |
چرخزاد كوتاه |
curva integra |
خمیدگی كل |
curvate |
خمیدگی، منحنی شكل |
curvation |
انحنا |
curvature |
خمش، انحنا، خمیدگی |
curvature form |
صورت انحنا، صورت خمیدگی |
curvature line |
خط انحنا |
curvature of a curve |
خمیدگی خم |
curvature of a surface |
خمیدگی رویه، انحنای یك سطح |
curvature tensor |
تانسور خمیدگی |
curvature vector |
بردار انحنا |
curve |
خم، نمایش، منحنی، انحنا، ترسیمی |
curve fitting |
برازش منحنی، برازش خم، برازاندن خم،برازاندن منحنی، انطباق منحنی |
curve integral |
انتگرال منحنی |
curve of probabilities |
خم احتمالات |
curve of pursuit |
منحنی تعقیب |
curve of revolution |
خم چرخی، منحنی دوار |
curve of steepest descent |
خم تندترین سقوط |
curve of variations of function |
خم تغییرات تابع |
curve sketching |
رسم منحنی |
curve tracing |
ترسیم خم |
curved |
منحنی، خمیده، منحنی شكل |
curved chart |
نمودار غیرخطی، چارت غیرخطی |
curved line |
خط منحنی، منحنی |
curved prediction line |
خط غیر مستقیم پیش بینی |
curved surface |
سطح خمیده، سطح منحنی |
curves |
پوش دسته ای از منحنی های یك پارامتری |
curvilinear |
منحنی الخط، خمیده، منحنی، خمیده خط |
curvilinear coordinate system |
دستگاه مختصات خمیده خطی |
curvilinear coordinates |
مختصات خمیده خطی، مختصات منحنی الخط، مختصات منحنی |
curvilinear correlation |
همبستگی منحنی، همبستگی خمیده خطی، همبستگی منحنی وار، همبستگی انحنایی |
curvilinear integral |
انتگرال چندخطی، انتگرال منحنی الخط، انتگرال روی منحنی |
curvilinear motion |
حرکت خمیده خطی |
curvilinear regression |
برگشت خمیده خطی، رگرسیون منحنی |
curvilinear trend |
روند خمیده خطی |
curvilinear triangle |
مثلث منحنی الاضلاع |
cusp |
تیزه، نقطه برگشت، نقطه بازگشت، بازگشت، تیزی |
cusp of the first kind |
تیزه نوع اول، تیزه ساده |
simple cusp |
تیزه نوع اول، تیزه ساده |
cusp of the second kind |
تیزه نوع دوم |
cusp point |
نقطه بازگشت، نقطه تیزه |
customer |
مشتری، مأمور گمرك، خریدار |
customers population |
جمعیت مشتریان بالقوه |
customs duty |
حقوق گمركی |
cut |
برش، قطع كردن، جدا كردن، بریدگی، بریدن |
cut branch |
بریدگی شاخه ای |
cut method |
روش بریدگی |
cut off |
جداكردن |
cut-off date |
تاریخ خاتمه |
cut-off saw |
قالب برش |
cut out |
خم كردن |
cut point |
نقطه برش |
cutset |
مجموعه برش |
cutset matrix |
ماتریس مجموعه برش |
cutting edge |
لبه برش، لبه برنده، لبه تیغه |
cutting method |
روش برشی |
cutting plane algorithm |
الگوریتم صفحه برش |
cutting stock |
برش كالا |
cutting stock problem |
مسأله برش كالا |
cyber space |
فضای مجازی |
cybernatics |
علم ارتباطات و كنترل، علم كنترل خودكار، سیبرنتیك |
cycle |
دور |
cycle decomposition |
وانهش به دور |
cycle-free |
بدون دور |
cycle matrix of a graph |
ماتریس دور گراف |
cycle of length n |
دوره به طول n |
cycle per second |
دور بر ثانیه |
cycle permutation |
جایگشت دوری |
cyclegraph |
سیكل نما، سایكلوگراف |
cyclic |
دوری، حلقوی، دور، دوره ای، چرخه ای، مدور |
cyclic code |
كد دوری |
cyclic curve |
خم دوری |
cyclic decomposition |
تجزیه دوری |
cyclic determinant |
دترمینان دوری |
cyclic equation |
معادله دوری |
cyclic extension |
توسیع دوری |
cyclic group |
گروه حلقوی، گروه دوری، گروه گردشی، گروه مدور، گروه چرخه ای |
cyclic jacobi method |
روش دوری ژاكوبی |
cyclic permutation |
جایگشت دوری، جایگشت چرخه ای |
cyclic points |
نقطه های برهونی |
cyclic quadrilateral |
چهارضلعی محاطی |
cyclic ring |
حلقه دوری |
cyclic subgroup |
زیرگروه دوری |
cyclic subgroup generated by |
زیرگروه دوری تولید شده به وسیله ی |
cyclic subspace |
زیرفضای دوری |
cyclic sum |
مجموع دوره ای، حاصلجمع چرخه ای |
cyclic-symmetric matrix |
ماتریس دوره ای متقارن |
cyclic vector |
بردار دوری |
cyclical |
دوری، دایره ای |
cyclical budget |
بودجه ادواری |
cyclically |
به طور دوری |
cycling |
دوری |
cycling example |
مثال دوری |
cycloid |
چرخزاد |
cycloid curve with the vertex at origin |
خم چرخنما رأس در مبدأ |
cycloidy |
چرخنمایی |
cyclometry |
سیكلومتری |
cyclomix equation |
معادله تقسیم دایره |
cyclotomic |
دایره بر، دایره بری |
cyclotomic equation |
معادله دایره بُری، معادله تقسیم دایره |
cyclotomic field |
هیأت دایره بُری |
cyclotomic polynomial |
چندجمله ای دایره بُری |
cyclotomy |
دایره بری |
cyclotron |
سیکلوترون |
cyclotron frequency |
فرکانس سیکلوترون |
cylinder |
استوانه |
cylinder shaped |
استوانه ای |
cylindrical |
استوانه ای، استوانی، استونه ای |
cylindrical coordinate |
مختص استوانه ای |
cylindrical coordinates |
مختصات استوانه ای |
cylindrical helix |
پیچ استوانه ای |
cylindrical location |
موضع دهی استوانه ای |
cylindrical shell |
لایه استوانه ای |
cylindrical spiral |
مارپیچ استوانه ای |
cylindrical surface |
رویه استوانه ای |
cylindrical symmetry |
تقارن استوانه ای |
cylindrical wedge |
گوه استوانه ای |
cylindroid |
شبه استوانه ای |