در این قسمت لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 39 عرضه شده است.
لغات زمین شناسی – جغرافی صفحه اصلی – کلیک کنید
خرید لغات زمین شناسی – جغرافی / مجموع لغات در کل رشته ها / لغات بر حسب گروه بندی چند رشته
لغات زمین شناسی – جغرافی بخش 39
غیردریائی، رسوبات، جانوران و محیط های رسوبی | NON MARINE |
فرسایش طبیعی، فرسایش عادی در زمین شناسی | NORMAL EROSION |
فرضیه نپتونین | NEPTUNIAN THEORY |
فركانس طبیعی، بسآمد طبیعی | NATURAL FREQUENCY |
فشار عادی هوا | NORMAL ATMOSPHERIC PRESSURE |
فعال كردن با نوترون | NEUTRON ACTIVATION |
فلز خالص، فلزی كه به صورت خالص در طبیعت یافت می شود | NATIVE METAL |
فلزات اصیل، فلزات نجیب، فلزات گرانبها، فلزاتی كه در مقابل هوا اكسیده نمی شوند | NOBEL METALS |
فلزات غیر آهنی، فلزاتی بجز آهن وآلیاژهای آن | NONFERROUS METALS |
قطب منفی یك آهن ربا | NEGTAIVE POLE |
قطعات سیاه رنگ جدا شده از جزائر مرجانی | NEGRO HEADS |
قطعه سنگ سخت وسیاه رنگ، قطعه سنگ های مرجانی بزرگ | NIGGER HEAD |
قیر طبیعی | NATURAL ASPHALT |
كاسیتریت دانه ریز | NEEDLE TIN |
كانی استاندارد | NORMATIVE MINERAL |
كانیهای غیر فلزی، مانند كربن، الماس وگرافیت | NON METALLIC MINERALS |
كوهزائی نوادین، كوهزائی اواخر دوران ژوراسیك و اوائل دوران كرتاسه | NEVADIAN OROGENY |
گاز طبیعی، گازی كه بصورت مخلوط در نفت خام موجود است | NATURAL GAS |
گاز معیان ناپذیر | NON CONDENSABLE GAS |
گبند مخفی، كوه یا گنبد نمكی كه بداخل لایه های رسوبی فوقانی نفوذ نمی كند | NONPIERCEMENT SALT DOME |
گره، نقطه ای در امتداد یك گسل كه در آن نقطه تغییر جهت و تغییر مكان لایه ها دیده می شود | NODE |
گره دار | NODULEOUS |
گره مانند، گره دار، شكل بعضی از كانی ها | NODULAR |
گسل عادی، گسل قائم | NORMAL FAULT |
گوتیت سوزنی شكل | NEEDLE IRONSTONE |
لغزش برآیند، جابجائی برآیند | NET SLIP |
ماده ای كه آهك را نگه می دارد | NITRAMMO |
ماسه سنگ قرمز، ماسه سنگ قرمز رنگ سیستم پرمین | NEW RED SANDSTONE |
ماگمای نوزاد، نئوماگما | NEOMAGMA |
مجموعه جانوران مرده كه به صورت فسیل باقی مانده است | NECROCOENOSIS |
محلول خنثی، محلولی كه نه اسید باشد ونه قلیائی | NEUTRAL SOLUTION |
محیط های كم عمق | NERITIC ENVIRONMENTS |
مركز منفی، در اكتشاف الكتریكی | NEGATIVE CENTRE |
مطالعه حیات عصر حاضر | NEONTOLOGY |
مقیاس طبیعی، اشل طبیعی، برای نقشهائی كه مقیاس عمودی و افقی آن ها یكسان است | NATURAL SCALE |
منبع تولید نوترون | NEUTRON SOURCE |
منشور نیكل | NICOL PRISM |
منطقه نزدیك ساحل | NEARSHORE ZONE |
منفی | NEGATIVE |
میل دریائی | NAUTICAL MILE |
ناترولیت، ژئولیت طبیعی | NATROLITE |
ناتیلوئید، پابرسرانی كه صدف آنها پیچیده یا مستقیم می باشد | NAUTILOID |
ناحیه كم عمق آب دریا | NERITIC ZONE |
ناحیه منفی، ناحیه ای از زمین كه بطور مداوم در حال فرونشستن بوده است | NEGATIVE AREA |
نادر آمیختنی | NONCONSOLUTE |
ناكریت، یكی از اعضاء گروه كائولن كانی های رسی | NACRITE |
نامگذاری، در زمین شناسی نام گذاری كانی، فسیلها وسنگ ها | NOMENCLATURE |
نئوپالئوزوئیك، قسمت آخر دوران پالئوزوئیك | NEO PALEOZOIC |
نئوترماتا، یكی از دو رده براكیوپودها بدون دندان | NEOTREMATA |
نئورلاماركیسم، فرضیه ای كه می گوید كه تغییرات بوجود آمده در جانوران و موجودات در اثر تاثیر محیط روی آنها می باشد | NEO LAMARCKISM |
نئوسن | NEOCENE |
نئوكومین، كرتاسه تحتانی | NEOCOMIAN |
نئولیتیك، عصر حجر جدید | NEOLITHIC |
نبراسكن، اولین یخبندان دوران پلایستوسن | NEBRASKAN |
نپتونیست، طرفدار فرضیه ورنر كه معتقد بود كه تمام سنگ های تشكیل دهنده قشرزمین در آب رسوب كرده اند | NEPTUNIST |
نپتونین، اصطلاحی كه سابق بر این بسنگ های رسوبی لایه لایه اطلاق می شود | NEPTUNIAN |
نخ كرم ها، نماتودها | NEMATODES |
نریتیك، نسبت به آب كم عمق وجانوران یا رسوباتی كه در آب های كم عمق یافت می شوند | NERITIC |
نزوسیلیكات ها، سیلیكاتهائی كه در آنها چهار وجهی های مجزا بیكدیگر متصل نباشند | NESOSILICATES |
نظیر السمت، سمت قدم، نقطه فرضی در آسمان كه درست مقابل سمت الراس قرار دارد | NADIR |
نفت خامی كه دارای كربن زیاد واكسیژن كم است | NAPHTHENE BASE OIL |
نفتا، بنزین سنگین | NAPHTHA |
نفلیت سینیت، نوعی سینیت كه از نفلیت و فلدسپار تشكیل یافته است | NEPHELITE SYENITE |
نفلین | NEPHELINE |
نفلین مونزونیت، یك سنگ تمام بلورین كه از كانی های نفلین، ارتوكلاز، پلاژیوكلاز و پیروكسن تشكیل یافته است | NEPHELIINE MONZONITE |
نفلینیت، نوعی بازالت كه در آن بجای پلاژیوكلاز نفلین یافت می شود | NEPHELINITE |
نقره طبیعی، نقره ای كه معمولاً همراه با مقدار كمی طلا می باشد | NATIVE SILVER |
نكتون، جانور شناور | NEKTON |
نماتوبلاستیك، نوعی ساخت ذره بینی كه در سنگ های دگرگونی الیافی دیده می شود | NEMATOBLASTIC |
نمك خنثی، نمكی كه در آب حل شده تولید محلول خنثی می كند | NEUTRAL SALT |
نمودارگیری اشعه گاما ونوترون | NEUTRON GAMMA LOGGING |
نمودارگیری نوترونی | NEUTRON LOGGING |
نموگرام، منحنی یا گرافی، كه بجای فرمول های ریاضی بكار برده می شود | NOMOGRAM |
نمیورین، قسمت تحتانی كربنیفر فوقانی بین دونین و وستفالین | NAMURIAN |
نو زیوی، نئوزوئیك، حیات جدید | NEOZOIC |
نوتاسیون، تغییر مكان تناوبی محل محور كره زمین | NUTATION |
نوترون | NEUTRON |
نوردماركیت، نوعی سینیت قلیائی دارای كوارتز | NORDMARKITE |
نورم، تركیبات كانی فرضی یا قراردادی یك سنگ كه از قوانین معینی محاسبه شده است | NORM |
نوریت، نوعی سنگ گابرو | NORITE |
نورین، قسمت میانی تریاس فوقانی | NORIAN |
نوزا، نئوژن، میوسن و پلیوسن روی هم رفته | NEOGENE |
نوعی اسفالت، آلبرتیت | NIGRITE |
نوعی فلدسپاتوئید | NOSEAN |
نوعی كانی كلسیت | NAIL HEAD SPAR |
نوكلئون، یك پروتون یا نوترون | NUCLEON |
نومولیت، صدف های عدسی شكلی، غشاء یا پوسته فرامینفراهای بزرگ كه در دوران سوم دارای اهمیت فراوان بوده اند | NUMMULITE |
نهشت های غیر مطبق، كانه های بدون لایه بندی و دارای شكل نامنظم | NON TABULAR DEPOSITS |
نهشت های كم عمق رسوباتی كه در آبهائی كه به موازات فلات قاره قرار دارند یافت می شوند | NERITIC DEPOSITS |
نیاگاران، سیلورین میانی | NIAGARAN |
نیفل، مغزه زمین | NIFEL |
وابسته به آب های كم عمق بالای فلات قاره | NERITOPELAGIC |
واریزه های منظمی را گویند كه بهم چسبیده بود و اغلب از قسمت پائین به بالا بسیار دانه ریز هستند | NOLCANIC BRECCIA |
هر نوع آلت نقشه برداری كه دارای یك سوزن مغناطیسی باشد | NEEDLE INSTRUMENT |
هسته ای، وابسته به هسته اتم | NUCLEAR |
یال یك چین برگشته | NORMAL LIMB |
یخ برف، توده برفی كه قسمتی از آن به یخ تبدیل شده است | NEVE |
یك جویبار یا رودخانه كوچك | NULLAH |
یك سنگ قیمتی تراش داده شده، معمولاً یك الماس | NONPAREIL |
برگشتگی، واژگونی | OVERTURN |
آتشفشان خاموش | OLD VOLCANO |
آزمایش آلی | ORGANIC TEST |
آزمایش چاه باز | OPEN FLOW TEST |
آماده كردن كانه، فراهم كردن كانه، تمیز كردن مواد معدنی بوسیله كم كردن ناخالصی های موجود در آنها | ORE DRESSING |
ائوگن، ریسه داران | OOGONIUM |
ابسیدین، شیشه آتشفشانی كه معمولاً دارای تركیباتی شبیه به سنگ گرانیت است | OBSIDIAN |
ادوات نوری | OPTICAL INSTRUMENT |
اردویسین، بین كامبرین و سیلورین قرار گرفته است | ORDOVICIAN |
ارگانیسم، گیاه یا جانور زنده | ORGANISM |
استخراج نفت، تولید نفت | OIL PRODUCTION |
استلاریت | OIL COAL |
اسید سولفوریك غلیظ | OIL OF VITROL |
اصطلاح كانی شناسی، این كانی یكی از اقسام چند شكلی روتیل است | OCTAEDRITE |
اصطلاح كانی شناسی، این كانی یكی از اقسام چند شكلی روتیل است | OISANTIE |
اصل انواع، منشاء گونه ها | ORIGIN OF SPICIES |
اقیانوس | OCEAN |
اقیانوس شناسی | OCEANOLOGY |
اقیانوس نگاری، اقیانوس شناسی، | OCEANOGRAPHY |
اقیانوسی، وابسته باقیانوس، وابسته به دریای عمیق | OCEANIC |
اكتان، از هیدروكربورهای پارافینی نفت | OCTANE |
الیگوتروفیك، بدریاچه ای كه در آب های زیرین آن ها اكسیژن بطور فراوان یافت می شود اطلاق می شود | OLIGOTROPHIC |
الیگوسن | OLIGOCENE |
الیگوكلاز بازالت، یكی از انواع بازالت های قلیائی كه دارای كانی الیگوكلاز واوژیت می باشد | OLIGOCLASE BASALT |
الیگوكلاز، یكی از اعضاء سری پلاژیوكلاز فلدسپار كه از 90 تا 70 درصد آلبیت و10 تا 30 درصد آنورتیت تشكیل یافته است | OLIGOCLASE |
الیوین، سیلیكات آهن ومنیزیم | OLIVINE |
الیوین بازالت | OLIVINE BASALT |
الیوین گابرو، نوعی سنگ گابرو كه قسمت اعظم آن از كانی الیوین تشكیل شده باشد | OLIVINE GABBRO |
الیوین گارنت، نوعی گارنت سبز زیتونی رنگ | OLIVINE GARNET |
الیوینیت، نوعی سنگ نواری كه در آن كانی الیوین یكی از كانی های اصلی می باشد | OLIVINITE |
امتیاز استخراج نفت | OIL RIGHT |
امواج اقیانوس، حركت آبهای سطحی اقیانوس ها | OCEAN CURRENTS |
امواج دور از كرانه، امواج دور از ساحل | OFFSHORE CURRENTS |
اندام زائی | ORGANOGENESIS |
اواولیت، دانه های كروی با بیضی شكل كه از لایه های نازك و متحدالشكل كاسیت، آراگونیت وكربنات آهن تشكیل یافته اند و قطر این دانه ها كمتر از یك میلیمتر می باشد | OOLITE |
اواولیتی، خاویاری، ارزنی | OOLITIC |
اوپاسیت، اصطلاح كلی برای دانه های میكروسكپی وكدر موجود در سنگ ها | OPACITE |
اوپال، عقیق سلیمانی، نوعی سنگ قیمتی كه از سیلیس بیشكل تشیل شده است | OPAL |
اودونتولیت، دندان یا استخوان كوچك فسیل شده كه برنگهای آبی یافت می شود | ODONTOLITE |
اودینیت، لامپروفیر گابروئی كه دارای بلورهای درشت اوژیت ولابرادوریت می باشد | ODINITE |
اوربی توئید | ORBITOID |
اورستد | OERSTED |
اوریسكانین، قسمت فوقانی دونین تحتانی | ORISKANIAN |
اوشیانیت، نوعی بازالت محتوی پیكریت | OCEANITE |
اوفی كلسیت، نوعی مرمر كه دارای رگه های سرپانتین است | OPHICALCITE |
اوفیتیك، نوعی بافت در سنگ های دلوریتی كه در آن كانی شكل دار پلاژیوكلاز بوسیله كانیهای كوچكتر اوژیت احاطه شده اند | OPHITIC |
اوفیولیت | OPHIOLITE |
اولنیت، نوعی هورنبلاند شیست | OLLENITE |
اومفاسیت | OMPHACITE |
اونتارین، اردویسین فوقانی و میانی | ONTARIAN |
اونتوگرافی، شامل تمام عكس العمل های موجودات زنده نبست به محیط فیزیكی خود می باشد | ONTOGRAPHY |
اونیكیت، نوعی مرمر سفید كه از آن برای ساختن گلدان و مجسمه استفاده می شود | ONYCHITE |
باد دور از ساحل، بادیكه از طرف ساحل بجانب دریا می وزد | OFFSHORE WIND |
باد بطرف ساحل | ONSHORE WIND |
باطلاق نمكی كه به موازات ساحل باز قرارگرفته است | OPEN COAST MARSH |
بافت اواولیتی، بسنگهائی كه از دانه های كروی شكل تشكیل یافته اند اطلاق می شود | OOLITIC TEXTURE |
برآمدگی های اقیانوس ها، نواحی وسیع كه از آب دریا سر بیرون زده اند | OCEANIC RISE |
برك مركب | ODD PINNATE |
بطرف خشكی، درجهت خشكی | ONSHORE |
بفشار نفت در مخزن طبیعی اطلاق می شود | OLEOSTATIC |
بلور كلسیت شفاف | OPTICAL CALCITE |
بلوك زاویه باز | OBTUSE ANGLE BLOCK |
بو، بو دادن، بوی مخصوصی بعضی از كانی ها | ODOUR |
پرمین فوقانی | OCHOAN |
پلمه سنگ نفتی، شیست قیری | OIL SHALE |
پنبه نسوز خاوری | ORIENTAL ALABASTER |
پیدایش مبداء | ORIGIN |
تختان دور از ساحل، توده های شنی كه در آب های عمیق توسط امواج دریا بوجود می آیند | OFFSHORE TERRACE |
تخلخل باز، روزنه باز | OPEN PORE |
ترپوسفر اقیانوسی، لایه فوقانی، آب اقیانوس ها كه درجه حرارت آن ها نسبتاً زیاد است | OCEANIC TROPOSPHERE |
ترتیب تبلور كانی ها | ORDER OF CRYSTALLIZATION |
تشكیل یافته یا حاصله از مواد آلی | ORGANOGENIC |
تشكیلات رسوبی، كامبرین تحتانی كه بوسیله تریلوبیت های گروه اولنلیدا مشخص می شوند | OLENELLUS SERIES |
تصویر مایل | OBLIQUE PROJECTION |
توپاز خاوری | ORIENTAL TOPAZ |
توده كانه، توده مواد معدنی | ORE BODY |
تیغه یا توده های شنی دور از ساحل | OFFSHORE BARS |
جذب كردن، بخود نگه داشتن، به خاصیت برخی از اجسام گفته می شود كه گازها را جذب كرده ودر خلل و فرج خود نگهداری می كند | OCCLUDE |
جزائی اقیانوسی، جزائر واقع شده در آب های عمیق اقیانوس ها | OCEANIC ISLAND |
جهت یابی، تعیین جهت | ORIENTATION |
چاه باز، چاه بدون لوله جداری | OPEN HOLE |
چاه باز، چاه دهانه گشاد، چاهی كه قطر آن بیشتر از یك متر بوده و یك نفر بتواند به آسانی در آن حفاری كرده تابسطح آب زیرزمینی برسد | OPEN WELL |
چاه ته باز، چاهی كه تمام جدار آن باستثنای قسمت تحتانی كه مشبك شده است بوسیله لوله فولادی پوشیده شده باشد | OPEN END WELL |
چاه مستطیل | OBLONG WELL |
چاه مشاهده ای، سطح آب، فشار وغیره | OBSERVATION WELL |
چاه نفت | OIL WELL |
چشمه نفت | OIL SPRING |
چوب سیلیسی شده | OPALIZED WOOD |
چین باز، نوعی چین كه یال های آن با زاویه بزرگی از هم دور می شوند | OPEN FOLD |
حداكثر رطوبت محتوی خاك | OPTIMUM MOISTURE CONTENT |
حفاری دور از ساحل، حفاری در دریا | OFSHORE DRILLING |
حوزه نفت خیز | OIL ZONE |
خاك آلی، خاكی كه دارای مقدار زیادی بقایای گیاهان باشد | ORGANIC SOIL |
خاك رس آلی، خاك رسی كه دارای مقدار زیادی مواد آلی باشد | ORGANIC CLAY |
خاموشی مایل، كانی شناسی | OBLIQUE EXTINCTION |
خرپشته، گرده ماهی جامانده | OFFSET RIDGE |
خلیج باز، تورفتگی دریا بین دو دماغه | OPEN BAY |
دارای كلاهك، دارای در | OPERCULATE |
در جهت قراردادن، توجیه كردن، در مسیر معین قرار دادن، در نقطه معین قرار دادن | ORIENT |
درز مایل | OBLIQUE JOINT |
دره باز، دره ای كه مسیر طولی آن مستقیم بوده یا دارای انحنای خیلی كم می باشد | OPEN VALLEY |
دریاچه اولیه | ORIGINAL CONSEQUENT LAKE |
دریاچه باز، دریاچه ای كه دارای دررو باشد | OPEN LAKE |
دكل نفت، دكل حفاری | OIL DERRICK |
دور از كرانه، دور از ساحل | OFFSHORE |
ذخیره كانه، مقدار كانه قابل بهره برداری، توناژ یك كانه | ORE RESERVES |
ذخیره نفت، ذخیره نفت یك ناحیه نفت خیز | OIL RESERVE |
ذغال سنگ اقیانوس، رگه های ذغال سنگ قرار گرفته در زیر دریا | OCEAN COAL |
رخساره كوهزایی | OROGENIC FACIES |
رخساره وابسته به رسوبگذاری | ORIGOFACIES |
رده، ترتیب، در طبقه بندی جانوران وگیاهان، گروهی از موجودات كه یك یا چند فامیل را تشكیل می دهند | ORDER |
رسوبگذاری در دریاهای عمیق | OCEANOGENIC SEDIMENTATION |
رصد كردن، مشاهده یا اندازه گیری یك چیز با دستگاه یا آلت مخصوص | OBSERVATION |
رودخانه اولیه | ORIGINAL STREAM |
رودخانه ایكه در جهت مخالف شیب لایه های زمین جریان دارد | OBSEQUENT STREAM |
رودخانه تغییر مكان یافته، رودخانه جامانده، رودخانه ای كه مسیر آن در اثر عمل گسلش بطور جانبی یا قائم تغییر مكان یافته باشد | OFFSET STREAM |
رودخانه قدیمی، یك سیستم رودخانه كه دارای خم رود عریض، شیب كم و دشت سیلابی پهن می باشد | OLD RIVER |
رویان شناسی | ONTOGENY |
زاویه باز، زاویه منفرجه | OBTUSE ANGLE |
زمرد خاوری | ORIENTAL EMERALD |
ساحل كوهستانی، كه قبل از دوران سوم تشكیل شده باشد | OLD MOUNTIAN COAST |
ساحلی كه مستقیماً در مقابل حملات امواج و جریان های دریائی قرار گرفته باشد | OPEN OCEANIC |
ساخت پوست پیازی | ONION STRUCTURE |
ساخت مدور، ساخت اروبی كولر | OBRICULAR STRUCTURE |
ساختمان نفت دار | OIL STRUCTURE |
سرب اولیه، نوعی سرب كه در كانی های اورانیوم یافت می شود | ORIGINAL LEAD |
سرپوش | OPERCULUME |
سطح بین آب ونفت | OIL WATER SURFACE |
سطح شكست اولیه، كیلواژ اصلی | ORIGINAL CLEAVAGE |
سطح شكست هشت وجهی، در سیستم ایزومریك سطح شكستگی كه موازی سطوح هشت وجهی باشد | OCTAHEDRAL CLEAVAGE |
سطح فوقانی | ORAL SURFACE |
سطح محوری | OPTIC PLANE |
سكوی حفاری در دریا، سكوی حفاری دور از ساحل | OFFSHORE DRILLING PLATFORM |
سلسله جبال های داخل اقیانوس ها | OCEAN RIDGES |
سنگ آهك آلی، سنگ آهكی كه از بقایای جانوران دریائی بوجود آمده است | ORGANIC LIMESTONE |
سنگ آهك اواولیتی، سنگ آهك ارزنی، سنگ آهك خاویاری | OOLITIC LIMSTONE |
سنگ آهن اواولیتی، سنگ آهن خاویاری | OOLITIC IRONSTONE |
سنگ باز | OPEN ROCK |
سنگ نفت دار | OIL ROCK |
سنگ های قیمتی كمرنگ، الماس یا سنگ های قیمتی كمرنگ | OFF COLOUR GEMS |
سنگهای دانه ریزی كه برای تیز كردن ابزار از آن ها استفاده می شود | OIL STONE |
سواحل طولی، سواحل مایل | OBLIQUE COAST LINES |
سیستم شیمیائی باز، سیستم شیمیائی كه مواد یا به آن اضافه یا از آن كم می شود | OPEN SYSTEM |
سیلت آلی، گل و لای محتوی مواد آلی | ORGANIC SILT |
سیمان مخصوص چاه نفت | OIL WELL CEMENT |
شاخه كانه، رگه بزرگ وغنی توده های معدنی | ORE SHOOT |
شبكه بلوری ناقص | OMISSION SOLID SOLUTION |
شكاف كانه، فضای موجود بین دیواره های یك سنگ كه بوسیله مواد معدنی پر شده باشد | ORE CHANNEL |
شكاف های اولیه، شكاف های اصلی | ORIGINAL INTERSTICES |
شلغمی شكل | OBLATE |
شیب اولیه، شیب اصلی در لایه ها | ORIGINAL DIP |
شیمی آلی | ORGANIC CHEMISTRY |
طبقه بندی و محاسبه كمی وكیفی ذخیره های مواد معدنی | ORE RESERVE ANALYSIS |
ظاهر شیری یا صدفی اوپال در نور منعكس شده دارای یك رنگ و در نور معمولی دارای رنگ دیگر می باشد | OPALESCENCE |
عامل، كارگردان | OPERATOR |
عدسی شیئی | OBJECTIVE LENS |
عرض نقطه | ORDINATE |
عضو، اندام | ORGAN |
عقیق رنگارنگ، باباقوری، كوارتز دانه ریزی كه از لایه های رنگارنگ تشكیل یافته است | ONYX |
عكس های هوائی مایل، در موقع عكسبرداری محور دوربین با محور قائم راویه ای می سازد | OBLIQUE PHOTOGRAPHS |
علم مطالعه نور | OPTICS |
فرورفتگی، یا فرونشستگی كه بموازات خط گسل بوجود می آید | OBSEQUEN FAULT LINE SCARP |
فشار جریان گاز | OPEN PRESSURE |
فعالیت نوری | OPTICAL ACTIVITY |
قرار گرفته در خارج، دو خم، جاماندگی، افست، تغییر مكان افقی یك گسل | OFFSET |
قطعه ای از سنگ دارای زاویه منفرجه كه بوسیله گسل مایل بوجود آمده است | OBTUSE ANGLE BLOCK |
كانه، سنگ معدن، كانی فلزی | ORE |
كانی اولیه، كانی كه در موقع بوجود آمدن سنگ در آن وجود داشته یا همزمان تشكیل سنگ در آن بوجود آمده است | ORIGINAL MINERAL |
كجی، انحراف | OBLIQUITY |
كدر، مات | OPAQUE |
كدورت، ناشفافی، كدری | OPACITY |
كوه نگاری | OROGRAPHY |
كوهزائی اورگونین | OREGONIAN OROGENY |
كوهزایی | OROGENESIS |
كوهزایی | OROGENY |
گارنت خاوری | ORIENTAL GARNET |
گسل باز، گسلی كه دیواره های آن از یكدیگر جدا شده و بوسیله توده رسی یا برش پر شده باشد | OPEN FAULT |
گسل مایل | OBLIQUE FAULT |
گل اخری، اكسید آبدار طبیعی آهن كه مقدار ناخالصی داشته و در رنگ كاری به كار می رود | OCHER |
گم شدگی در چینه ها | OMISSION OF STRATA |