تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات رایگان
قیمت
قیمت این مقاله: 32000 تومان (ایران ترجمه - Irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
شماره |
19 |
کد مقاله |
MNG19 |
مترجم |
گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی |
تاثیرات تصمیمسازی استراتژیك بر روی خودكفایی كارآفرینی |
نام انگلیسی |
The Effects of Strategic Decision Making on Entrepreneurial Self-Efficacy |
تعداد صفحه به فارسی |
70 |
تعداد صفحه به انگلیسی |
29 |
کلمات کلیدی به فارسی |
تصمیم سازی استراتژیك ، كارآفرینی |
کلمات کلیدی به انگلیسی |
Strategic Decision Making, Entrepreneurship |
مرجع به فارسی |
دانشگاه بیلر، ایالات متحده |
مرجع به انگلیسی |
Baylor University |
سال |
2005 |
کشور |
ایالات متحده |
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
تاثیرات تصمیم سازی استراتژیك بر روی خودكفایی كارآفرینی
این بررسی بر اساس خودكفایی كارآفرینی میباشد و معیارهایی را مورد اندازهگیری قرار میدهد كه در آن افراد اعتقاد دارند میتوانند وظایف مربوط به مدیریت فعالیت اقتصادی همراه با ریسك را بصورت مطلوب انجام دهند. این مطالعه موارد مربوطه را مورد بررسی قرار داده و این موضوع را مد نظر قرار میدهد كه آیا سطوح مختلف كارآفرینان خودكفا، تحت تاثیر روشهایی قرار میگیرند كه در آن فعالیت اقتصادی توام با ریسك آنها، منجر بوجود آمدن تصمیمگیریهای استراتژیك شود یا خیر. نتایج نشان میدهند كه كارآفرینان نسبت به تواناییهای خود اعتقاد بیشتری را نمود میدهند، مخصوصا به هنگامی كه جرات و جسارت آنها باعث تصمیمگیری در روشهایی میشود كه بنوعی مرتبط با دیگر كارمندان بوده و موارد جامعتری را شامل شده و در نتیجه با اطلاعات كنونی در هماهنگی بیشتری میباشد. تحلیلهای بررسی شده نیز حاكی از وجود شواهد و مدارك اولیه در این زمینه میباشد كه خودكفایی كارآفرینی میتواند باعث پیشرفت و ارتقای عملكرد شركتها شود.
اساس خودكفایی كارآفرینی توسط چن، گرین و كریك (1998) توسعه یافته و بعنوان یكی از مهمترین ساختارهای جدید مطرح شده در ادبیات كارآفرینی در سالهای اخیر مطرح میباشد. با توجه به كار دیگر محققین اخیر در این زمینه كه درك افراد از تواناییهای كارآفرینی خود را مورد تحقیق و كاوش قرار دادهاند، مثل ایف بوید و ویزكس، 1994؛ چاندلر و جانس 1992، گارتنر 1989، كروئجر و برازیل 1994، كروئجر و دیكسون 1994، اسكیرر، برود زنیكس و ویت 1990، چن و همكاران 1998 ساختاری از خودكفایی كارآفرینی را بعنوان وسیله بدست آوردن معیاری مطرح نمودند كه در آن افراد اعتقاد دارند میتوانند وظایف مربوط به مدیریت متهور امور تجاری جدید را بنحو مطلوب انجام دهند. خودكفایی كارآفرینی شكل خاصی از خودكفایی ساختاری میباشد كه پیرامون آن یك جریان فعال و مفید تحقیقی ایجاد شده و روانشناسان اجتماعی و دیگران را در حیطههای مربوطه متعهد ساخته است تا رفتار انسان را در تنوع گستردهای از بافتهای اجتماعی توضیح و تحت بررسی قرار دهند (باندور، 1997). ساختار خودكفایی كارآفرینی به عملكرد متوالی در حیطه توسعه اقتصادی به این مفهوم مرتبط و وابسته است كه خودكفایی كارآفرینی میتواند روی تصمیمات افراد تاثیر داشته باشد و توانائیهای جدید بعلاوه عملكردهای متوالی بدیعی را در حیطه استراتژهای تازه بگونهای ایجاد كنند كه خودكفایی كارآفرینی بتواند روی موثر بودن و تداوم این موارد تاثیرگذار باشد و با توجه به آن افراد تهور خود را بر اساس آن مدیریت كنند. بنابراین، مهم میباشد كه مشخصههای خودكفایی كارآفرینی درمیان كارآفرینان بالقوه و موجود درك شود.
گرچه ساختار خودكفایی كارآفرینی جالب و رضایت بخش است، اما از لحاظ تجربی هنوز به توسعه كامل نرسیده است. در این خصوص حداقل یك معیار خودكفایی كارآفرینی جایگزین مطرح شده است (د نابل، جانگ اهریش، 1999)، اما تقریبا هیچ كار تجربی منتشر شدهای از معیار چن و همكاران (1998) وجود نداشت، تا آنكه این موارد برای اولین بار در سال 1998 مطرح شد، البته تنها مورد استثناء بررسی پیرامون خودكفایی كارآفرینی در دو اقتصاد در حال تغییر بود (درنوسك و گلاس، 2002). اگر قرار بر این است كه ما بطور كامل این ساختار را درك كنیم و باور داشته باشیم كه پتانسیل آن روی چالشهای تئوریكی و عملكردی كارآفرینی تاثیر دارد لازم است تا كار بیشتری صورت پذیرد. این تحقیق كمك میكند تا این نیاز را با مطرح كردن و تست كردن یك الگو از بین بعضی روشهای دیگر مورد خطاب قرار دهیم. روشهایی كه در آنها سطوح كارآفرینان خودكفایی ممكن است تحت تاثیر روشی قرار گیرند كه در آن اقدامات متهورانه تجاری آنها باعث انجام تصمیمات استراتژیك میشود.
ابتدا، چن و همكاران (1998) خودكفایی كارآفرینی را بعنوان مثالی از فرآیند شناختی مورد تایید قرار دارند كه میتوان آن را بین كارآفرینان و غیر كارآفرینان استنباط نمود. این تحقیق گونههایی از خودكفایی كارآفرینی در میان كارآفرینان را مورد بررسی قرار میدهد و در پی این میباشد تا منابع این تغییرات را توضیح دهد. همچنین، این تحقیق بر روی بررسیهای اولیه در ارتباط با شاخصهای فردی خودكفایی كارآفرینی و در نظر گرفتن اینكه آیا خودكفایی كارآفرینی تحت تاثیر اقدامات سازمانی قرار میگیرد یا خیر اهتمام میورزد. علاوه بر این، مثالهای استفاده شده توسط چن و همكاران و درنوسك و گلاس (2002) دربردارنده موارد مرتبط با دانشجویان بازرگانی و مدیران این رشته میشود و در بعضی موارد نیز از مثالهای شركتهای تاسیس شده یا در شرف تاسیس استفاده شده است. این تحقیق ساختاری را كه برای استفاده در بین كارآفرینانی كه اخیرا فعالیتهای اقتصادی همراه با ریسك در محیط صنعتی- دینامیكی داشتهاند را مورد پذیرش قرار داده و آن را بطور مقتضی بكار میگیرد. چون اكثر فعالیتهای اقتصادی همراه با ریسك غالبا در محیطهای دینامیكی یا متشنج پدید میآید (بیهاد، 2000) برای محققین مهم است كه خودكفایی كارآفرینی را در این گونه بافتها را تجربه نمایند.
در سه بخش بعدی من مفهوم و اهمیت خودكفایی كارآفرینی را توضیح میدهم كه چگونه فرآیندهای تصمیمگیری استراتژیك میتواند روی خودكفایی كارآفرینی تاثیر بگذارد و بعضی مفاهیم و توضیحات مربوط به این تحقیق را توضیح خواهم داد. سپس فرضیههایی در ارتباط با تاثیر فرآیندهای استراتژیك روی خودكفایی كارآفرینی را تشریح نموده و در مرحله بعد روشهای تحقیقی خود را كه بر روال تصمیم سازی موثر است را ارائه مینمایم. سپس نتایج تحلیل بعدی رابطه بین خودكفایی كارآفرینی و عملكرد شركتی را ارائه خواهم كرد با در نظر گرفتن یافتههای تحقیق و اقدامات آینده نتیجهگیری را انجام داده و بعضی محدودیتهای بررسی را بحث نموده و پیشنهادهایی را برای تحقیق آینده مطرح میسازم.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
مفهوم و اهمیت خودكفایی كارآفرینی The Meaning and Significance of ESE
خودكفایی به ایده و تفكر خودآگاه افراد در توانائی آنها برای بدست آوردن نتایج مطلوب در اجرا وظیفه خاص مربوط میشود (بانددورا 1997). خودكفایی یك مشخصه حائز اهمیت از رفتار انسان میباشد. افراد در پی آن میباشند تا از كارهایی اجتناب كنند كه پیرامون آنها كارایی كمی داشته و برعكس به سمت كارهایی كشیده میشوند كه در آنها میزان كارایی بالایی احساس میشود. به علاوه اشخاص با كارایی بالا تمایل دارند روی وظایفی بهتر كار كنند كه به آنها عقیده دارند و روی كارهایی تمایل كمتر دارند كه فكر میكنند میزان كارایی كمتری دارند. برای مثال مشخص شده است كه كارایی به سطح بالاتر تمركز و به كاربرد موثرتر منابع شناختی در انجام وظایف متعدد مربوط میشود (باند دورا 1997) به علاوه در خصوص افراد دارای حس خودكفایی قوی در یك حیطه خاص این احتمال وجود دارد كه آنها با مشكلات سختی در آن حیطه مواجهه شوند و احتمال كمتری وجود دارد كه بر اساس این سطوح بالای پیچیدگی یا مشكل پیش روی دچار ترس شوند (گیست و میشل 1992). از یك نقطه نظر كه حائز اهیمت میباشد، كارایی بالا به احساس آرامش و تسلط در انجام وظایف پیچیده مربوط میشود در حالی كه كارایی ضعیف میتواند باعث استرس، دپرس و بیقراری شود (پاجارس 1997). این رفتارها و حالتهای روحی میتواند روی عملكرد تاثیر بگذارد. بنابراین، اعتقاد به داشتن كارایی میتواند در درك، پیشبینی رفتار و عملكرد مربوطه تاثیر داشته و مفید باشد. پاجارس (1998- 1997) مطرح میسازد كه اگر ساخت كارایی و استقلال قابل پیشبینی باشد، باید در حیطههایی از عملكردها نمود یابد كه مورد تحلیل قرار گرفته و در نتیجه نیازهای كاری متعددی را در آن حیطه منعكس كند. حیطه عملكردی كه این تحقیق به آن مربوط میشود موردی است كه به مدیریت فعالیت اقتصادی همراه با ریسك مربوط میباشد. بكارگیری یك ساختار خودكفای كلی جهت تحصیل وظایفی كه معرف این محدوده میباشند به عنوان یك عملكرد مشكلآفرین و دارای خطا مطرح میباشد. ولی چون مدیریت فعالیتهای اقتصادی همراه با ریسك جدید ذاتا پیچیده میباشد ساختار مربوطه نیز باید شامل وظایف و كارهایی شود كه به آن حیطه عملكرد خاص خود مربوط میشود.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
فرآیند تصمیمگیری استراتژیك به عنوان شاخصهای كارایی
Strategic Decision Processes as Determinants of Self-Efficacy
با توجه به اهمیت خودكفایی كارآفرینی برای كارآفرینان بالقوه و موجود، درك این مسئله كه چه چیزی به تفاوتهای خودكفایی كارآفرینی در افراد مربوط میشود برای محققین و دستاندركاران در این حیطه مهم میباشد. چن وهمكاران (1998) روی شاخصهایی از خودكفایی كارآفرینی تاكید كردند كه قسمتهایی از سابقه فرد شامل جنس و آموزش را تحت پوشش قرار میداد. اما همانطور كه باندورا (1997) مطرح میكند آنها بدین امر معترفند كه كارایی یك رابطه دو پهلوی سببی با رفتار و محیط میباشد كه در این رابطه میتوان گفت كه آنها هم تاثیرگذار میباشد و هم توسط پدیدههای دیگر تحت تاثیر قرار میگیرند (ود و واندورا 1998). با اساس این استنباط چن و همكاران مطرح كردند كه خودكفایی كارآفرینی یك پدیده نسبتا پایدار میباشد، بدان معنا كه نه بطور كامل ثابت است همچون صفات شخصی، و نه به آسانی قابل تغییر است. بنابراین خودكفایی كارآفرینی ممكن است در تعامل با تجارب مهم، تغییراتی را از خود نشان دهد.
فرضیهای كه من مطرح كردم نشان میدهد كه خودكفایی كارآفرینی كارآفرینان توسط فرآیند، تصمیمگیری استراتژیك فعالیتهای اقتصادی كه كارآفرینان آن را مدیریت میكنند تحت تاثیر قرار میگیرد. من به چندین دلیل بر فرآیند تصمیمگیری استراتژیك مشخصههای خودكفایی كارآفرینی تاكید دارم. اولا تصمیمگیری استراتژیك در میان مهمترین فعالیتهایی كه مدیران رده بالا انجام میدهند مد نظر میباشد (انین هارت و زباراكی 1992).
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
تعاریف و توضیحات Definitions and Clarifications
در این مقاله من از اصطلاح كارآفرین استفاده نموده تا به افرادی اشاره كنم كه شركتها یا امور تجاری مربوط و خاص خود را تاسیس نمودهاند. این تعریف با آنچه چن و همكاران مورد استفاده قرار دادهاند (1998) همخوانی دارد و در ادبیات كارآفرینی فرآیند رایجی میباشد. البته برای كارآفرینان این احتمال وجود دارد به هنگامی كه شركت خود را تاسیس نمودند پس از مدتی آن را ترك نموده یا آن را به مدیران حرفهای واگذار نمایند تا جایگزین آنها شوند. اما چون این تحقیق بطور عمده روی كارآفرینانی تاكید دارد كه هنوز فعالیتهای اقتصادی تاسیس كرده خود را مدیریت میكنند، من از واژه كارآفرین و بنیانگذار/ مدیر برای اشاره بدین افراد استفاده میكنم.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
فرضیهها Hypotheses
چندین روش متفاوت برای مشخص كردن اینكه چگونه شركتها تصمیمات استراتژیك خود را انجام میدهند وجود دارد. این پیچیدگی ذاتی پدیده و همینطور گوناگونی جنبههای تئوریكی بكار برده شده در آن را نشان میدهد (اینسن هارت و زاباراكی 1992). برای مثال تصمیمگیری استراتژیك نشان داده است كه میتواند اهداف سمبلیك و سیاسی و همینطور اهداف كاربردی را فراهم سازد (لانگلینگ 1989). فرآیندهای تصمیمگیری استراتژیك كه من در این مقاله مورد تاكید قرار میدهم بازتابی از دیدگاه پردازش اطلاعات است كه در آن تصمیمگیری استراتژیك بعنوان وسیلهای مطرح شده است كه با استفاده از آن مدیران رده بالا میتوانند اطلاعات را از محیطهای سازمانی داخلی و خارجی خود، در تلاشی برای كاهش موارد شك برانگیز و انتخاب اقدامات مناسب، جمعآوری و پردازش كنند(گالبریس 1977، هندرسون و نردریكسون1996، میكن 1987). بطور معمول فرآیندهای مربوط به این دیدگاه احتمالا روی خودكفایی كارآفرینی تاثیر میگذارد، چرا كه آنها نیاز دارند كه مدیران سطح بالا اقدام اجتماعی و شناختی خود را در ارتباط با فعالیتهای اقتصادی همراه با ریسك خود ارائه داده و این رفتارها بتواند باعث پرورش كارایی آنها شود (چری، پرایس و وینوگر، 2001).
فرآیند تصمیمگیری بحث شده در زیر، آن دسته از جنبههای پردازش اطلاعات سازمانی را در بر دارد كه بر اساس تحقیق قبلی در تصمیمگیری استراتژیك مهم میباشند. برای مشخصكردن فرآیند تصمیمگیری مربوط به خودكفایی كارآفرینی همانطور كه در میان كارآفرینان موجود در محیطهای دینامیكی وجود دارد، بطور خاص روی آن معیار از فرآیند تصمیمگیری تاكید داشتهام كه بر پردازش اطلاعات در محیطهای دینامیكی، یا دارای تغیر سریع، اهتمام داشته است (براون وانیسن هارت 1998، اینسن 1989، گیگ، میلر و هوبر 1993، گال ورشد 1997). تئوری پردازش اطلاعات مطرح میسازد كه سازمانها باید ظرفیت پردازش اطلاعات خود را هماهنگ سازند تا نیازهای پردازش اطلاعات را كه در محیطهای خود با آن مواجه میشوند برآورده سازند.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
تمركز زدایی Decentralization
تمركز زدایی به حیطهای مربوط میشود كه در آن تصمیمگیری در یك نقطه متمركز و یا در سازمان پخش میشود (بروك 2003 صفحه 61). در شركتهای بزرگ تمركززدایی ممكن است به گسترهای مرتبط شود كه در آن تصمیمها در بخشهای فرعی سازمانی یا سطح پایینتر یك هرم پیچیده انجام میگیرد (لین و جرمن 2003). اما در یك شركت جدید متهور و كوچك، تمركز زدایی حیطهای را منعكس میسازد كه در آن تصمیمگیری بین افراد در شركت پراكنده میشود بطوری كه مخالف تمركز یك كارآفرین یا یك هسته كوچك از مدیران میباشد.
تمركز زدایی احتمالا روی سطوح خودكفایی كارآفرینی تاثیر میگذارد و این تاثیر در متقاعدسازی كلامی سازنده نمود مییابد. تحقیق اخیر توسط فلیپس پیرامون تصمیمگیری در تیمهای سازمانی نشان داده است كه وقتی كنترل تصمیم بطور گسترده در تیم به اشتراك گذاشته میشود افراد تیم و رهبران تیمی دوست دارند رضایت بیشتری را مشخص ساخته و سطوح بالاتری از كارایی را در ارتباط با وظایف تیمی نشان دهند. یك بررسی توسط لاتام، وینترز و لوگ(1994) نیز نتایج مشابه را فراهم كرد. در حیطهای كه كارمندان با جرات این احساسات و عقاید مثبت را دارند، آنها با احتمال بیشتر بازخورد مثبتی را به كارآفرین، با توجه به عملكرد مدیریتی، فراهم نموده تا حس كلی از كارایی گروهی در فعالیت اقتصادی را تامین سازد. این دو عامل سطح خودكفایی كارآفرینی كارآفرینان را بهبود میدهد. كاركنان ممكن است بطور خاص در این زمینه متقاعد شوند چون آنها غالبا دانش و آگاهی ذاتی از كارآفرینان و شركت دارند (باندورا 1997 صفحه 104). این معیار باعث میشود كه آنها بطور خاص بعنوان منبعی موثر از متقاعدسازی كلامی مطرح شوند.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
استفاده از مشاورین خارجی The Use of External Advisors
بعد مهم دیگر تصمیمگیری استراتژیك معیاری است كه در آن كارآفرینان به مشاورین خارجی متكی میباشند. تحقیق نشان داده است كه غالبا كارآفرینان از شبكههای اجتماعی خود برای پیگیری اطلاعات، مشاوره و كمك در مدیریت فعالیتهای اقتصادی همراه با ریسك استفاده میكنند (پیندا، لرنر، میلر و فیلیپس 1998). جستجو كردن و بدست آوردن این نوع فرآیند خارجی میتواند تاثیر روانشناسی مهمی روی مدیران داشته باشد و باعث میشود احساس اطمینان بیشتری در انجام اعمال دقیق خود داشته باشند (ایسنت هارت 1989). در حیطه فعالیتهای اقتصادی جدید كارآفرینانی كه شركتهای آنها از مشاورین خارجی زیاد استفاده میكنند احتمالا با پرسشهای نیابتی و الگودهی مواجه میشوند كه خودكفایی كارآفرینی آنها را بهبود میدهد. این امر میتواند در روشی رخ دهد كه در زیر توضیح داده میشود.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
جامعیت Comprehensiveness
جامعیت تصمیم، معیاری را نشان میدهد كه در آن سازمانها در تصمیمگیری خود بطور نظاممند مواردی نظیر بررسی – تحلیل و برنامهریزی را پیاده میكنند (فرد ریسكون 1984، گلیك و همكاران 1993). وقتی كه شركتها بطور جامع تصمیمگیری میكنند آنها اطلاعات را جامعتر جستجو و تحلیل كرده و تا حد بیشتری روی تحلیلهای سنتی متكی میباشند. كارآفرینانی كه اقدامات اقتصادی آنها به فرآیندهای تصمیمگیری استراتژی جامعتر نیاز دارند احتمالا، بواسطه دو دلیل اصلی، سطوح بالاتر خودكفایی كارآفرینی را دارا میباشند.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
استفاده از اطلاعات رایج The Use of Current Information
در تصمیمگیریهای استراتژیك، یك شركت باید انتخاب كند كه چه نوع اطلاعاتی را نیاز دارد. برای مثال برای یك شركت این امكان وجود دارد تا تصمیمات خود را تا حد زیادی روی دادههای تاریخی، روی نمادها یا پیشبینیهای مربوط به نتایج آینده قرار دهد. استینهارت(1989) عقیده دارد كه به جای هر كدام از این گزینهها شركتها باید از دادههای جاری یا حقیقی استفاده كنند. دادههای حقیقی ممكن است این طور استنباط شود كه به دادههای مرتبط به معیارهای زمانی مربوط میشوند و بطور خاص در بردارنده مواردی میباشد كه اساسا توجه مدیریت بدان جلب میشود. بر اساس گفتههای اینس هارت میزان خلا زمانی كم یا هیچ خلا زمانی بین اتفاق و گزارش وجود ندارد (صفحه 549). بنابراین در صنعتی كه هنجار برای مدیران این است كه گزارشهای معیاری براساس چهارماه یكبار یا ماهیانه وجود داشته باشند، توجه به دادههای زمان حقیقی ممكن است شامل معیارهای مشاهده و نظارت روزانه باشد.
روش تحقیق Research Method
این مدل از طریق بررسی مدیران/ موسسان شركتهای جدید ناحیه سیلیكون شهر نیویورك، جامعه شركتهای متهور اینترنتی، مورد تست قرار گرفت. این بررسی در تابستان سال 1999 انجام شد در آن زمان ناحیه سیلیكون تمركز زیادی از موسسات اقتصادی مستقل را در خود گنجانده بود. بررسی موسسه پرایس و اترهویس (2000، 2003) مشخص میسازد كه هشتاد درصد از شركتهای ناحیه سیلیكون به مدت پنج سال یا كمتر مشغول بكار تجارت بودند و هفتاد درصد درآمد یك میلیون دلاری یا كمتر داشتهاند و بیش از نود درصد آنها در اختیار بخش خصوصی بودند. در ارتباط با این تحقیق شركتهای نوپای جدید، شركتهای مستقل در نظر گرفته میشد (یعنی هیچگونه سوبسید یا امكانات مربوط بدان بدین شركتها تعلق نمیگرفت) كه در آن حداقل یك نفر دارای شغل تماموقت بوده و به مدت هشت سال یا كمتر مشغول در كار تجاری بوده است (مك دوگال و رابین سونگ 1990). این روال یك دریچه نسبتا كوچك را پیش روی شركتهای اقتصادی اینترنتی در اواخر دهه 1990 قرار داد. در حقیقت تمام فعالیتهای اقتصادی در این مثال بطور قابل ملاحظهای جوان بوده و بیش از هشت سال در این امر اشتغال نداشتند. تلاش زیادی انجام شد تا نمونهای شاخص از این شركتها بدست آید كه دارای چنین معیارهایی باشند. این تلاش در فرآیندهای نمونهای كه در زیر توضیح داده میشود منعكس میشود.
مثال و جمعآوری دادهها Sample and Data Collection
فرآیند جمعآوری دادهها با صفحات زرد وبی یا دفترچه راهنمای تلفنی تمام شركتها مرتبط به مقولههای تجاری (خدمات تلفنی و چند رسانهای) در حیطه شهری نیویورك شروع شد. لیستها و دفترچههای تلفنی مورد استفاده قرار گرفت چرا كه این دفترچهها راهنماهای نسبتا كاملی از شركتها را در رشته خاصی از تجارت فراهم میكردند بواسطه آنكه این شركتها اینترنتی بودند در حقیقت همگی آنها دارای وبسایت بوده و در موارد زیادی بنظر میرسید وبسایتها از موتورهای جستجوگر از طریق اتصالات تلفنی مستقیم به شركت استفاده میكردند. وبسایتهای مربوط به تمام شركتها در این لیست مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته تا شركت نامرتبط مانند بخشهایی از شركتهای بزرگتر یا شركتهایی كه از لحاظ جغرافیایی دور، پاره وقت یا تعطیل شده بودند مشخص شوند، تحلیل وبسایت نمونه اولیهای از 719 شركت را نشان داد.
اندازهگیریها Measures
متغیرها به روش زیر مورد اندازهگیری قرار گرفتند:
ESE . این متغیر با استفاده از معیار اندازهگیری تطبیقی چن و همكاران (1998) مربوط به ESE اندازهگیری شد كه از پاسخگویان در ارتباط با میزان اطمینان آنها از توانایی جهت انجام 22 نقش و وظیفه مربوط به مدیریت كار سؤال میشد. معیارسنجی پاسخگویان از ESE خود با استفاده از معیارهای نوع – لایكرت 5 – موردی بررسی قرار گرفت. مورر و پییرس (1998) نشان دادند كه این معیارها ابزار قابل قبولی برای اندازهگیری كارایی میباشند.
معیار بوجود آمده توسط چن و همكاران (1998) برای استفاده در این بررسی توسعه داده شده تا تفاوتهای بین محیطی، كه بر اساس آن افراد مدیریت شركتهای نوپای خود كه از چندین صنعت منشعب شده است را انجام میدهند، را مورد بررسی قرار داده و همچنین محیطهایی كه كارآفرینان با آن مواجه شده و در آن مبادرت به انجام اقدامات اقتصادی دارای ریسك در محیط دینامیكی، مانند بخش اینترنت میكنند را تحت بررسی قرار دهد. برای مثال موارد مربوط به «مشاركت بازار» استثنا گردید، چرا كه ماهیت در حال ظهور بسیاری از صنایع جدید فرآیند سنجش مشاركت این موارد را برای شركتها مشكل میسازد یا حتی مشخص كردن فضای بازار را نیز با اشكال مواجه مینماید (لانت و گارود 1998). همینطور موارد مربوط به سودآوری نیز استثنا شد چون موسسات اقتصادی دارای ریسك تازه تاسیس شده میزان سودآوری كوتاه مدت را هدف قرار میدهند كه زیر مجموعهای از اهداف بلند مدت متعدد دیگر مانند رشد درآمد، نوگرایی موفقیتآمیز و ساخت عناوین تجارتی میباشد و این عقیده بطور خاص در میان شركتهای اینترنتی در زمانی كه این تحقیق انجام میشد وجود داشت (موبوسین و هیلر، 1999). بعلاوه وسیله استفاده شده توسط چن و همكاران شامل چهار مورد میشد كه برای آنها وزن عاملی زیر 0.50 بوده است، معیاری كه كمتر از سطح معمول قابل قبول در این ارتباط میباشد. این اقدام نیز از معیارهای منطبق مستثنا شد. ابزار 15 موردی تطبیق داده شده در ضمیمه 1 نشان داده میشود.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
نتایج Results
جدول 1 آمار توصیفی برای متغیرها و ارتباط بین آنها را نشان میدهد.
آمار توصیفی نشان میدهد كه نمونهها، مانند افراد مرتبط در موسسات اقتصادی سیلیكون، شامل شركتهای كاملا كوچك و جدید میباشند. متوسط كاركنان تمام وقت شركت حدود 8 نفر بود و عمر شركت حدود 2 سال میباشد. تقریبا یك پنجم پاسخ دهندگان زن بودند. حدود 90% تحصیلات دانشگاهی و حدود 40% دارای مدرك متفاوت تحصیلی بودند. چیزی كمتر از دو سوم (63%) سابقه كاری قبلی داشتند. افرادی كه سابقه قبلی داشتند بطور یكسان در بین افرادی كه فقط اولین اقدام اقتصادی را انجام میدادند (55%) و بین كسانی كه بیش از یك فعالیت اقتصادی داشتند (45%)، تقسیم شدند. دادههای دیگر جمعآوری شد ولی در این تحلیلها مورد استفاده قرار نگرفت، ولی برای درك نمونه مفید بودند (دادههایی را شامل میشود كه روی نتایج تاثیر ندارند). متوسط سن افراد سؤال شده 36 سال و میانه 5/3 سن افراد این نمونه بین 29 و 42 سال بود. درست بیش از نیمی (52%) از آنها كامپیوتر و سیستمهای اطلاعات را بعنوان زمینه و سابقه اولیه حرفهای خود مشخص كردند و حدود 4/1 (21%) از حیطه روزنامهنگاری، هنر و دیگر حیطههای مربوط به طراحی سود برده و بقیه در ارتباط با بعضی حیطههای كاربردی تجاربی داشتند. اكثر شركتهای اقتصادی شركتهای كاربردی- محوری (70%) بودند، مانند مشاوران اینترنتی، شركتهای طراحی وبسایت و شركتهای نرمافزاری كه در خدمت اینترنتی تخصص داشتند، همچنین شركتهای واسطهای (23%) مانند خدمات آنلاین، كاریاب و خدمات مربوط به آگهیهای تبلیغاتی جزء این دسته بشمار میآمدند. بنابراین اكثر این شركتها بر پایه زیرساختار اساسی اینترنت و به روشی ساخته شده بودند كه تجارت و معاملات آنلاین را تسهیل مینمودند. تعداد كمی (5%) در آنها تولیدات و خدمات را در مركز اصلی فرآیند تجارتی خود ارائه میكردند.
تحلیل بعدی Post hoc Analysis
در مقدمه این مقاله مطرح شد كه قسمتی از معیار درك ESE بعنوان یك روال كمكی برای پیشگویی از اینكه با چه كیفیتی كارآفرینان وظایف مرتبط به مدیریت فعالیت اقتصادی دارای ریسك جدید را انجام میدهند مطرح میباشد و همینطور ESE ممكن است در این زمینه كمكی باشد برای نشان دادن اینكه با چه كیفیتی فعالیتهای اقتصادی دارای ریسك، انجام میشوند. البته اینكه چگونه كارآفرینان وظایف خود را محول میسازند فقط یك عامل در میان عوامل زیادی است كه به انجام اقدام اقتصادی همراه با ریسك آنها مربوط میشود. ولی چون فعالیتهای اقتصادی بطور نسبی كوچك و جدید میباشند آنها معمولا به سطوح بالای تشخیص مدیران آنها بستگی دارند (هام بریك و فینكل استین 1987). همینطور میتوان انتظار داشت كه برخی از معیارهای عملكرد موسسات اقتصادی جدید را بتوان با توجه به مشخصههای شناختی كارآفرینانی كه آنها را مدیریت میكنند تشریح نمود. با توجه به این منطق میخواهم بدانم آیا موسسات اقتصادی در نمونه من به هنگامی كه آنها توسط كارآفرینان دارای سطوح بالاتر ESE انجام میشود بهتر خواهد بود یا خیر. محدودیتهای روششناسی مرا از ارائه فرضیه رسمی و یك تست در این رابطه ناامید میسازد، ولی با این حال میتوانم تحلیل همبستگی رابطه بین ESE و اقدامات شركتی را ارائه نمایم.
بحث Discussion
زمانی یوگیبرا مطرح ساخت كه بیسبال تا میزان نود درصد بعنوان یك بازی بدنی و ده درصد باقی مانده به معیار فكری آن مربوط میشود. بدون توجه به نقصهای ریاضی چنین استدلالی، بصیرت و بینش ضروری در آن متین و بطور گستردهای قابل تقدیر میباشد. تحقیق در حیطههای زیادی از فعالیت انسانی نشان داده است كه درك چگونگی تفكر انسانها درباره آنچه انجام میدهند مهم میباشد، مخصوصا آنكه مردم در خصوص توانایی خود چگونه میاندیشند. دانشآموزان زمانی بیشتر یاد میگیرند كه فكر كنند میتوانند نیازهای رقابتی كه با آنها مواجهه میشوند را برآورده سازند، همچنین بیماران تغییرات در سبك زندگی خود را زمانی بهتر انجام میدهند كه اعتقاد دارند آنها توانایی آنگونه عملكردن را دارند (باندورا 1997). با توجه به تایید گسترده تئوری كارایی شخص و اقدامات شناختی قبلی در كارآفرینی، چن و همكاران (1998) ساختار ESE را ارائه نمودند، كه با توجه به این ساختار زمینه تحقیقات آینده برای گسترش درك پیچیدهتری از آنكه چگونه چنین ساختاری میتواند در مضامین رفتاری كارآفرینی موثر باشد، فراهم شد. این بررسی چندین مورد از مشاركتهای دیگر را ارائه میدهد كه این هدف را گسترش میدهد. من این همكاریها را در بخش بعدی مورد بحث قرار میدهم. همینطور محدودیتهای بررسی و فرصتها برای تحقیق آینده را در بخشهای بعدی مطرح خواهم نمود.
مشاركتها Contributions
مهمترین مشاركت این مقوله آن است كه راههایی را نشان میدهد كه در آنها شركتهای نوپای جدید اقدام به تصمیمسازی نموده و تاثیرات حائز اهمیتی را بر روی ESE كارآفرینانی كه خود روال مدیریت را بعهده دارند بر جای خواهد گذارد. این یافته از اهمیت تئوریكی ویژهای در خصوص تحقیقات مرتبط با كارایی بطور عام و تحقیقات تصمیمگیری استراتژیك و كارآفرین بطورخاص برخوردار میباشد.
محدودیتها Limitations
علیرغم مشاركتهای فوق، این تحقیق با چندین محدودیت همراه میباشد. یكی از این محدودیتها به نقطه نظر، دیدگاه و اندیشه موقت این مقاله مربوط میشود. تئوری خود كارایی تاكید دارد كه كارایی در علت و معلول سهگانهای وجود دارد بطوریكه هم به رفتار و هم به محیط مربوط میشود (باندورا 1997). این مقاله بر این موضوع تاكید دارد كه چگونه فرآیندهای تصمیمگیری روی ESE تاثیر میگذارد. پتانسیل تاثیرات معكوس توسط ملاحظات تئوریكی مطرح شده قبلی و توسط نمونههای روششناسی محدود شده است كه شامل ترتیب زمانی متغیرهای بررسی شده در اینجا و هماهنگی متغیرهای كنترلی مقتضی میباشد. بعلاوه من این احتمال را مورد تست قرار دادم كه ESE روی فرآیند تصمیمگیری با استفاده از حداقل روش توان دو مرحلهای (2SLS) مربوط به تست هوسمن(1987) تاثیر میگذارد كه این مورد را تحت بررسی قرار میدهد كه آیا ضریب همبستگی در برآورد 2SLS (كه در صورتی كه ESE روی فرآیندهای تصمیمگیری تاثیر داشته باشد، هماهنگ خواهد بود) با توجه به برآوردهای OSL (در صورتی كه ESE روی فرآیند تصمیمگیری تاثیر نداشته باشد، موثر خواهد بود) متفاوت میباشد. آزمایش هوسمن نمیتواند فرضیه صفر را رد نماید كه بر اساس آن دو مجموعه از برآوردها یكسان میباشند (X2 = 3.04; P < .93). نتیجهای كه تحلیلهای OSL را مورد تایید قرار میدهد در اینجا ذكر میگردد. با این وجود، اندازهگیری تكرار شده از تمام متغیرهای مربوطه، بهترین روش را برای كاملا در نظرگرفتن موضوعات علت و معلول و درون زایی ارائه میدهد كه در این تحقیق پیرامون ESE مطرح شده است. همچنین عدم وجود معیارهای تكرار شده در این تحقیق محدودیت مهمی را نشان میدهد. در این خصوص در مباحث بعد توضیحات بیشتری داده خواهد شد.
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی
سمت و سوی تحقیقات آینده Directions for Future Research
این بررسی چند فرصت را برای تحقیق آینده در نظر دارد. اولا، این تحقیق بیشتر باید بر روی ESE بعنوان قسمتی از تلاش عمومیتر برای ارتباط دادن شناخت كارآفرین با تئوریهای روانشناسی اجتماعی مطالعه نموده و تعامل شناخت، رفتار و محیط را در نظر داشته باشد. برای گسترش بیشتر درك این تعاملها، همانطور كه به ESE مربوط میشود، لازم است محققین آن دسته از بررسیهای طولی را طراحی و پیاده سازند كه میتوانند تعاملهای پیچیده را مشخص ساخته و قادرند در بین ایدههای كارایی، رفتار و رویدادهای محیطی یا بازخورد نمود یابند.
به همین منوال، این بررسیها باید شامل اندازهگیریهای تكرار شده از ESE، بعلاوه عوامل رفتاری و محیطی مربوط باشد. انجام این بررسیها كار مشكلی میباشد. برای انجام آنها مدت زمان زیاد و میزان گستردهای از موضوعات (بررسی فرسایشی كه بطور غیر قابل اجتناب در كارهای طولی رخ میدهد) لازم میباشد. تكمیل موفقیتآمیز این بررسیها منوط به گروههایی از محققین كه با یكدیگر بصورت تیمی كار میكنند یا از طریق مجموعههایی كه فعالیتهای چندین موسسه را هماهنگ میسازند میباشد. همینطور رهبری محققین ارشد، از حیطهای كه آنها كاربرد تئوریها و روشهای روانشناسی اجتماعی را تجربه كردهاند، مورد نیاز میباشد.
روال امید بخش بعدی در جهت تحقیقات آینده شامل رشد و ارزیابی روشهایی واسطهای میباشد كه برای كمك به كارآفرینان و دیگر كسانیكه با آنها كار میكنند طراحی شده است تا بدینوسیله ESE و روالهای عملیاتی آن را بهتر درك نمایند. البته كتابها واحدهای درسی و دیگر منابع وجود دارند كه به موضوع كلی كارایی كارآفرین مربوط میشوند. اما كیفیت تعداد زیادی از این منابع ممكن است بطور حائز اهیمت به دانش و آگاهیهایی مربوط شود كه توسط محققین اخیر پیرامون خود كارایی بدست آمده است. بطور كلی توسعه ESE موضوع سادهای نمیباشد. از دیدگاه باندورا (2000) این موضوع فرآیند پیچیدهای از خود تقاعدی است كه براساس مشاورههای اطلاعاتی، دارای آن دسته از كارایی است كه بصورت فعال، جدی، اجتماعی و روانشناسی وجود دارد. یافتن روشهایی جهت حصول اطمینان از این موضوع كه منابع پشتیبان كه در اختیار كارآفرینان بالقوه و موجود میباشد بازتابی از پیچیدگی چنین فرآیندی خواهند بود و وضعیت پیشرفته اطلاعات و دانش جاری در خصوص این موضوع بعنوان یك وظیفه مهم و با ارزش برای محققینی كه برایشان تحقیق در زمینههای مختلف خودكفایی و راههای عملی آن جالب توجه است مطرح میباشد.
در آخر، تحقیق پیرامون ESE از بررسیهای دیگری كه برای بهبود و گسترش ساختار ESE میباشد، سود میبرد. یك هدف حائز اهمیت از این بررسیها بطور مشخص برپا كردن ساختار عاملی ESE میباشد. گرچه چن و همكاران (1998) معیاری را در عاملهای پنج مقولهای را مورد بررسی قرار دادهاند، این معیار در تحقیق بعدی توسط درنوسك و گلاس (2002) مورد تایید قرار نگرفته است. ممكن است این احتمال وجود داشته باشد كه ساختار عامل از طریق اضافهسازی و الحاق متفكرانه یا بررسی مجدد آن تقویت شود. در ارتباط با این تلاش، محققین باید عوامل مقولهای ESE را در یك حالت تئوریكی، با در نظر گرفتن اینكه چگونه این عوامل با رفتار و تجربه فردی تعامل دارند، مورد بررسی قرار دهند. برای مثال محققین ممكن است در نظر داشته باشند كه آیا كارآفرینان تصمیمات مرتبط با تخصیص منابع را بگونهای اتخاذ میكنند كه برای مواردی كه در آن محققین از سطوح بالاتری از ESE برخوردارند مفید باشد یا خیر و یا بطور جایگزین، آیا آنها در صدد هزینه نمودن بودجه و وقت، در مواردی كه كارایی و سودمندی ادراك شده آنها توام با نقص و كمبود میباشد، خواهند بود یا خیر.
واژه نامه Vocabulary
Decision Making تصمیم سازی
Strategic استراتژیك
Significance اهمیت
Processes فرآیندها
Self-Efficacy خود- كارایی
Definitions تعاریف
Hypothese فرضیه
Clarification تشریح
Decentralization تمركز زدایی
Advisor مشاور
Ecternal خارجی
Comprehensiveness جامعیت
Information اطلاعات
Research method روش تحقیق
Sample نمونه
Collection گردآوری
Data داده، اطلاعات
Measure اندازهگیری
Discussion مباحثه
Contribution مشاركت
Limitation محدودیت
Direction مسیر
Future آینده
تصمیمسازی استراتژیك بر خودكفایی كارآفرینی