مقالات ترجمه شده دانشگاهی ایران

فنوتیپ های به هم پیوسته عصب شناختی در اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی

فنوتیپ های به هم پیوسته عصب شناختی در اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی

فنوتیپ های به هم پیوسته عصب شناختی در اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی – ایران ترجمه – Irantarjomeh

 

مقالات ترجمه شده آماده گروه علوم اجتماعی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی

مقالات رایگان

مطالعه 20 الی 100% رایگان مقالات ترجمه شده

1- قابلیت مطالعه رایگان 20 الی 100 درصدی مقالات 2- قابلیت سفارش فایل های این ترجمه با قیمتی مناسب مشتمل بر 3 فایل: pdf انگیسی و فارسی مقاله همراه با msword فارسی -- تذکر: برای استفاده گسترده تر کاربران گرامی از مقالات آماده ترجمه شده، قیمت خرید این مقالات بسیار کمتر از قیمت سفارش ترجمه می باشد.  

چگونگی سفارش

الف – پرداخت وجه بحساب وب سایت ایران ترجمه (شماره حساب) ب- اطلاع جزئیات به ایمیل irantarjomeh@gmail.com شامل: مبلغ پرداختی – شماره فیش / ارجاع و تاریخ پرداخت – مقاله مورد نظر -- مقالات آماده سفارش داده شده عرفا در زمان اندک یا حداکثر ظرف مدت چند ساعت به ایمیل شما ارسال خواهند شد. در صورت نیاز فوری از طریق اس ام اس اطلاع دهید.

قیمت

قیمت این مقاله: 25000 تومان (ایران ترجمه - irantarjomeh)

توضیح

بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.

مقالات ترجمه شده علوم اجتماعی - ایران ترجمه - irantarjomeh
شماره
15
کد مقاله
SOC15
مترجم
گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh
نام فارسی
فنوتیپ های به هم پیوسته عصب شناختی  در اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی
نام انگلیسی
Neurocognitive Allied Phenotypes for Schizophrenia and Bipolar Disorder
تعداد صفحه به فارسی
36
تعداد صفحه به انگلیسی
15
کلمات کلیدی به فارسی
عصب شناختی،  اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی
کلمات کلیدی به انگلیسی
Neurocognitive, Schizophrenia, Bipolar Disorder
مرجع به فارسی
مركز پزشكی شناختی، دپارتمان روانپزشكی،
دانشگاه الینویز شیكاگو، ایالات متحده
مرجع به انگلیسی
Center for Cognitive Medicine, Dept. Psychiatry, University of Illinois at Chicago
سال
کشور
ایالات متحده
فنوتیپ های به هم پیوسته عصب شناختی  در اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی
مركز پزشكی شناختی، دپارتمان روانپزشكی،
دانشگاه الینویز شیكاگو، ایالات متحده
 
چکیده
اختلالات روانی از نظر ژنتیکی بسیار پیچیده اند و در اثر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی مختلفی به وجود می‌آیند. ارتباطات  میان ژن ها و ناهنجاری های وابسته به اختلالات را به طور موثر می‌توان از طریق تشخیص فنوتیپ هایی که هم با اثرات ژنتیکی مرتبطند و هم به صورت بالقوه در بروز ناهنجاری های رفتاری نقش دارند، مشخص کرد. در دیگر زمینه های علم پزشکی، تعیین فنوتیپ های حدواسط یا به هم پیوسته  به عنوان راهی برای مشخص کردن نقش ژنتیک در بروز اختلالات، بسیار مثمر ثمر بوده است و در روانشناسی نیز می‌تواند روشی سودمند برای شناسایی ژن های مستعد و به وجود آورنده اختلالات روانی پیچیده باشد. ثابت شده است که اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی، با آنکه دو اختلال کاملا متفاوت هستند، در چندین  لوکوس دارای ریسک ژنتیکی مشابهی می‌باشند. علاوه بر این، اثبات شده که میان الگوی نقایص شناختی و عصبی- زیستی (زیست شناختی) در این گروهها شباهت هایی وجود دارد که ممکن است منتج از اثرات این فاکتورهای ژنتیکی مشترک باشند. این مقاله مروری به آن جهت صورت گرفت تا الگوهای عملکردی در زمینه عصب شناختی و رفتاری (Affective) در مبتلایان  به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و همچنین در اعضای سالم خانواده که به عنوان مارکرهای حالت حد واسط بالقوه بوده و امکان انجام تحقیقات آتی را تضمین می‌نمایند، مشخص شوند. شواهد موجود حاکی از آنند که شاخصهای تنظیم توجه، حافظه فعال، حافظه رویدادی و پردازش هیجان، به شکل بالقوه، شناسایی فنوتیپ های  عصب  شناختی  به هم پیوسته  (پیوسته) که مشترک و نیزمختص بیماری هستند را در اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی میسر می‌سازند. با این وجود، شمار تحقیقاتی که ابعاد روان شناختی در مبتلایان به اختلال دو قطبی یا وابستگان سالم آنها را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده باشند، بسیار اندک است و در این زمینه نیازمند تحقیقات و بررسی های بسیار بیشتری هستیم.
واژه های کلیدی : عصب شناختی، اسکیزوفرنی، اندو فنوتیپ، اختلال دوقطبی
مقدمه
اخیرا بازنگری در طبقه بندی اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی به عنوان دو مقوله بالینی مجزا که دارای اتیولوژی(سبب شناسی) و پاتوفیزیولوژی های متفاوتی نیز هستند، سرعت یافته است. انتشار اخبار و مطالبی در این مورد، توجه بسیاری را به جنبه های مشترک آسیب شناسی روانی، بیولوژی اعصاب، و تاثیر راه های درمانی در این دو اختلال جلب کرده است. یافته های پیوستگی چالش مهمی‌را در مدل قدیمی‌کراپلینیان در خصوص این دو اختلال که بیان می‌کرد، این دو بیماری،فرایندهای بیماریزایی زمینه ای مجزایی دارند، به وجود آورد. مطالعات ژنتیکی که بر روی این دو اختلال انجام شد نشان داد که این دو، استعدادهای ژنتیکی مشترکی دارند واین مطالعات دارا بودن علت آسیب شناختی مشابه را در این اختلالات تایید نمودند. یافته های بدست آمده از مطالعات پیوستگی، لوکوس های متعددی را نشان می‌دهند که حامل چندین ژن خطرزا برای اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی هستند. این لوکوس ها عبارتند از18p11.2, 13q32,22q11-13,و 10p14. مطالعات ارتباط ژنهای کاندید، منجر به شناسایی چندین ژن ( نظیر G72/G30,BDNF,DISC1,COMT,neurogulin1,dysbindin) شده است که ریسک بروز هردواختلال را بالامی‌برند. این عوامل مشترک ژنتیکی در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی سایکوتیک و خانواده هایشان شایع تر است و مطرح می‌کند که می‌تواند علل مشترکی برای سایکوز در اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی وجود داشته باشند.
با آنکه میان این دو اختلال تفاوت های بسیاری، به ویژه در تجمعات فامیلی نسبتا اختصاصی مشاهده و اثبات شده است، اما وجود نقص های مشترک در روانشناسی عصبی، فیزیولوژی عصبی و آناتومی‌بافت مغز و واکنش دهی هر دو اختلال در برابر داروهای ضد سایکوز با این دیدگاه که این اختلالات دارای جنبه های پاتوفیزیولوژی مشابهی هستند، مطابقت دارد. مدل های ژنتیکی که جنبه های مشترک و اختصاصی اختلالات را مد نظر می‌گیرند، به این علت که به سوالات اساسی در مورد عوامل و روابط  درونی بین دو عدد از شایع ترین و جدی ترین بیماری های روانی درروانشناسی بزرگسالان پاسخ می‌دهند، مورد توجه هستند.
ساده کردن و دریافتن نقش عوامل متعدد ژنتیکی دخیل در ریسک بیماری نظیر اشتراکات و تفاوت های موجود در سندروم های بالینی نیازمند استراتژی های پیوستگی جدیدی می‌باشد. با روش فنوتیپ های به هم پیوسته  (پیوسته، allied) می‌توان اختلالات ژنتیکی پیچیده را،از طریق جداسازی اثرات و بیان حد واسط تک تک ژن ها، به اجزای تشکیل دهنده شان تجزیه نمود. این روش بر این فرضیه استوار است که تشخیص ژنتیکی تغییرات نوروبیولوژیکی مرتبط با بیماری از ردیابی عوامل ژنتیکی دخیل در تظاهر بارز کل بیماری آسانتر است. این مساله، نسبت به بیان بالینی سندرم های سایکولوژیک،می‌تواند یا به علت توانایی افزایش یافته  در تجزیه ناهمگنی بیماری یا تشخیص ژنتیکی بی واسطه تری از ویژگی های خاص بیولوژیکی ناشی شود. در زمینه ژنتیک روانشناسی  نیز همانند دیگر اختلالات پزشکی،  این امید وجود دارد که از طریق این استراتژی و با درک بیشتری از عوامل ژنتیکی به وجود آورنده تغییر در تظاهر فنوتیپ به هم پیوسته، روند درک ژنتیک اختلالات روانی پیچیده را سرعت بخشید. این موضوع که امکان دارد اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی دارای تعیین کننده های اتیولوژیکی هم پوشان باشند نشان دهنده اینست که روش اندوفنوتیپ می‌تواند در ترسیم خط سیرعوامل مشترک و منحصر به فرد (از تغییرات ژنتیکی گرفته تا سیستم های عصبی تغییر یافته و از عملکردهای عصبی- رفتاری تا تظاهر بارز بالینی هر دو اختلال) بسیار مفید باشد. فنوتیپ های به هم پیوسته   سودمند از طریق ردیابی واریانهای ژن های مختلف مربوط به بیماری و با پر کردن شکاف های زنجیره علت و معلولی میان تظاهر ژنی و تظاهر بالینی در روشن شدن مسائل مربوط به اتیولوژی نقش بسیار مهمی‌دارند. بر اساس معیارهای پیشنهادی که بر اساس آن ها مارکرهای اندوفنوتیپ شناسایی می‌شوند، فنوتیپ های به هم پیوسته  می‌بایست:    1. ارثی باشند 2. مربوط به بیماری باشند  3. ویژگی های پایداری باشند که بتوان آنها را با اطمینان مورد ارزیابی قرار داد. 4. درون خانواده ها به ارث رسیده باشند. 5. درمقایسه با جمعیت عادی میزان شیوعشان (پخش) در خویشاوندانی که مبتلا نیستند بسیار بالا تر باشد.
بر اساس دانسته های امروز از اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی، محتمل است که تاثیر ژنتیکی بر ویژگی های کاربردی و ساختاری سیستم های مغز اثر گذارد به گونه ای که ریسک بیماری را افزایش دهد. الگوهای آتیپیک در تشکیلات آناتومی‌مغز می‌توانند ازنظر منشا ناشی از تکامل عصبی باشند و منجر به بروزآبشاری ازرخدادهایی می‌شوند که در محدوده وسیعی از عصب شناسی شناختی و قابلیت های رفتاری(Affective ) نظیر توجه، عملکرد اجرایی، حافظه فعال، تنظیم رفتار، ادغام رفتار و شناخت، حافظه بیانی، پردازش (تجسم) فضایی وعملکرد سایکوموتور نمود می‌یابند. در نتیجه، شاخص های روانشناسی عصبی (Neuropsychology) امید بخش فنوتیپهای به هم پیوسته  هستند از آن جهت که سیستم های مغزی را  از لحاظ فیزیولوژی عصبی مورد ارزیابی قرار می‌دهند و تحت امر فرایندهای عصب شناختی خاصی هستند. وراثتی بودن قابلیت های شناختی و در دسترس بودن روندهایی که شناختی ترین مهارت هارا با ضریب اطمینان بالایی ارزیابی می‌کنند، سبب می‌شوند که قابلیت های نهفته ظرفیت های اجرایی عصب  شناختی، کاندید مناسبی برای فنوتیپ های به هم پیوسته  در اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی باشند. تا به امروز، در مقایسه با اختلال دوقطبی، روش فنوتیپ به هم پیوسته  در مطالعات مربوط به بیماری اسکیزوفرنی کاربرد گسترده تری داشته است . با این وجود در مطالعاتی که بر روی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی صورت می‌گیرد به تازگی الگوهای جالبی از ناهنجاری های مجزا و همپوشان در فنوتیپ های موسوم به به هم پیوسته  نشان داده می‌شوند.
مطالب فوق الذکر جهت توضیح فنوتیپ های به هم پیوسته  کاندید عصب شناسی شناختی و روانشناسی عصبی بیان شدند و از طریق معرفی سردرگمی‌ها و دیگر عوامل حیاتی که نشان می‌دهند در کدام یک از زمینه ها نیازمند بررسی های بیشتری هستیم، سعی شد که موضوعاتی را که انجام تحقیق بر روی آن ها در آینده ضروریست معرفی شوند. بنابراین، عوامل عصبی-تکاملی اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و مفهوم پژوهش فنوتیپ به هم پیوسته  را مرور کردیم.سپس مقالات مرتبط با اختلال دوقطبی در کودکان و اسکیزوفرنی با شروع در سنین پائین را از نظر شاخصهای اختلال تکامل عصبی ارزیابی کردیم که می‌توانند نقایص مرکزی فنوتیپ به هم پیوسته  را نشان دهند. نهایتا، رویکردهای سودمند به کار رفته در تحقیقات عصب شناسی رفتاری و شناختی بالینی که در مطالعات انجام شده بر روی مبتلایان به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و تا حدی در اعضای خانواده ان ها به کار رفته بود مرور می‌کنیم.
تکامل (رشد) عصبی (neurodevelopment)
اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی با ناهنجاری های تکاملی-عصبی که غالبا در مراحل اولیه زندگی بروز می‌کنند مرتبطند. شواهد موجود حاکی از آنند که اختلالات تکاملی عصبی در اسکیزوفرنی بسیار جدی تر هستند و از کار افتادگی بیشتری را به دنبال دارند. در واقع، در مقایسه با اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی دارای میزان بالاتری از مشکلات پیش از تولد و حوالی تولد می‌باشد؛ به عبارت دیگر مشکلات زبانی، حرکتی وتکاملی شناختی بسیار شایع تر وناهنجاری های بلوغ درمناطقی از مغز نظیر هیپوکامپوس بسیار بیشترند.
مطالعه بر روی مبتلایان
اسکیزوفرنی شروع شده در سن پائین
همانند مطالعات انجام شده بر روی اسکیزوفرنی بزرگسالان، مطالعات روانشناسی عصبی(نوروسایکولوژیکی) بر روی اسکیزوفرنی کودکان نیز اختلالاتی را در طیف وسیعی از عملکردهای شناختی نشان می‌دهند. نواقص  شناختی منتشر، زمینه های یادگیری و انتزاع و توجه را دربر می‌گیرند که این زمینه ها معمولا در بیماران بزرگسال مبتلا به اسکیزوفرنی دچار اختلال می‌شوند. نواقص نوروسایکلوژیکی در اسکیزوفرنی کودکان بخصوص در زمینه های حافظه فعال، مهارت های دریافتی – حرکتی، و قابلیت های کلی ذهنی،از نواقص نوروسایکلوژیکی در اسکیزوفرنی بزرگسالان بزرگتر هستند.
اختلال دو قطبی در کودکان
بدون در نظر گرفتن شرایط  دارویی و حالت بیماری، در اختلال دوقطبی کودکان، اختلالاتی در انتقال پذیری توجه، حافظه دیداری- فضایی، حافظه گفتاری، حافظه فعال و عملکردهای اجرایی مشاهده و به ثبت رسیده اند. در اختلال دوقطبی کودکان، دستکاری رفتاری شناخت، در مقایسه با اسکیزوفرنی زودهنگام، به صورت گسترده تری مورد بررسی قرار گرفته است. بچه هایی که مبتلا به اختلال دو قطبی کودکان هستند بیانات رفتاری ناراحتی، شادی و هراس را که یک کودک با آن روبرو می‌شود را بد تعبیر می‌نمایند. علاوه بر این، بچه هایی که از اختلال دوقطبی رنج می‌برند، در درک بیانات احساسی شدید اندوه و شادی چهره دچار اختلالاتی هستند وبه اشتباه این بیانات شدید چهره را از لحاظ شدت بسیار ملایم می‌پندارند. درحالیکه مشکلات شناختی در اسکیزوفرنی شروع شده در سن پایین (زودهنگام) بسیار شدیدترند،پردازش احساسات در اختلال دوقطبی رخ داده در زمان کودکی با اختلالات بزرگتری همراه است.مشاهده الگوی نواقص عصب شناختی شدیدتر در افرادی که بیماریشان در سنین پایین رخ داده است، اهمیت بالقوه عوامل بلوغ مغز را در هر دو بیماری برجسته تر می‌سازد.
مطالعات بر روی اعضای خانواده
اسکیزوفرنی شروع شده در سن پائین
در والدین سالمی‌که دارای فرزندان مبتلا به اسکیزوفرنی بودند، مشکلاتی در سرعت سایکوموتور، حافظه فعال و عملکرد اجرایی مشاهده شد. فرزندان مبتلا به اسکیزوفرنی که از زمان تولد تا بزرگسالی تحت نظر بودند، از یکسالگی اختلالاتی را در زمینه عملکردهای حسی وحرکتی بروز دادند، در نوجوانی دچار مشکلات حرکتی و ادراکی شدند و در بزرگسالی با دیگر مشکلات اجتماعی شناختی و اختلال توجه روبرو گشتند. مطالعاتی که درطی آنها فرزندان در دوره های پرخطر بروز بیماری (16 تا 25 سالگی) مورد بررسی قرار گرفتند، اختلالاتی را در تکامل توانایی های ذهنی، عملکردهای اجرایی، سرعت ادراکی- حرکتی، یادگیری کلامی‌و حافظه این بیماران نشان دادند. درمطالعات دیگری که بر روی نمونه های پرخطر از لحاظ ژنتیکی انجام شد، مشاهده گردید که اختلالاتی در محدوده وسیع نواحی شناختی از جمله عملکرد اجرایی، سرعت پردازش اطلاعات، سرعت حرکتی، حافظه فعال، توجه پایدار، روانی گفتار و حافظه کلامی‌وجود دارد.
اختلال دو قطبی کودکان
معدود مطالعاتی که به بررسی عملکردهای شناختی در کودکانی که دارای ریسک خانوادگی ابتلا به اختلال دوقطبی بودند پرداخته اند، موفقیت های علمی‌و توانایی های ذهنی – کلامی‌کمتری را در این کودکان گزارش کرده اند.
بر اساس مطالعات موجود در زمینه اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی شروع شده درسن پایین، حوزه های شناختیی که در این دو بیماری اغلب دچار اختلال می‌شوند عبارتند از توجه، حافظه فعال، حافظه کلامی، و عملکرد اجرایی در مبتلایان و خانواده هایشان، درحالیکه مشکلات حرکتی ممکن است بیشتر مختص اسکیزوفرنی باشند. از گذشته تحقیقات شناختی بر روی اسکیزوفرنی و تحقیقات رفتاری بر روی اختلال دوقطبی انجام می‌شد که همپوشانی کمی‌داشتند. اینکه اکنون مشکلات رفتاری در اسکیزوفرنی و مشکلات شناختی در اختلال دوقطبی به خوبی  مشخص شده اند، خود یک محدودیت بزرگ است. برای اینکه به مسائل همپوشان بپردازیم و کاربردپذیری فنوتیپ های به هم پیوسته  را به حداکثر برسانیم، مهم است که فنوتیپ های به هم پیوسته  رفتاری و شناختی را در هر دو اختلال ارزیابی کنیم.
اختلالات نوروسایکولوژی در بزرگسالی
مطالعه بر روی مبتلایان
نواقص نوروسایکولوژیکی  که به طور معمول از خفیف  تا علامتدارمتغیرند، در اسکیزوفرنی، در محدوده وسیعی از توانایی های شناختی به خوبی مشخص شده و به عنوان “نواقص عمومی‌یا منتشر” شناخته می‌شوند. اختلالات در نخستین دوره سایکوز بروز می‌کنند و در نخستین سال های پس از تثبیت بالینی توسط درمان دارویی، با تغییر کوچکی حفظ می‌شوند. عملکرد شناختی حتی در طول دوره های حادسایکوز نیزمعمولا دچار تغییرات چشمگیری نمی‌شود. از گذشته تا کنون، طیف وسیعی از ناهنجاری های شناختی به اختلال دوقطبی نسبت داده می‌شده اند، اما مطالعات متا آنالیز بیانگر آنند که در مقایسه با نمونه های اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی اختلالات کمتری به همراه دارد.
عملکردهای نوروسایکولوژی در اسکیزوفزنی (در مقایسه با اختلال دوقطبی) نسبت به گذشت زمان  بسیار پایدار هستند. میزان شدت آسیب شناسی روانی حاد می‌تواند به عملکرد شناختی و نواقص مزمن در اختلال دوقطبی مرتبط باشد. گزارشات رسیده در مورد عملکردهای بهبودیافته (در زمینه های حافظه غیرکلامی، عملکرد اجرایی و توجه پایدار) در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی که پس از تثبیت بالینی رخ داده اند، این فرضیه را تایید می‌نمایند. از سوی دیگر، ثابت شده است که نشانه شناسی در اسکیزوفرنی مستقل از عملکرد شناختی می‌باشد زیرا نواقص در بیماران مرحله اول پس از تثبیت بالینی نیز تغییری نمی‌کنند و پایدارند. با این وجود، وجود نشانه های سایکوز در وخامت و پایداری نواقص شناختی در اختلال دوقطبی و دیگر اختلالات رفتاری نقشی کلیدی دارد.
مطالعات بر روی اعضای خانواده
تلاش هایی که در راستای کشف و شناسایی الگوهای اختلال عملکرد نوروسایکولوژیکی که در میان بزرگسالان مبتلا به اسکیزوفرنی و خویشان سالم آنها صورت گرفته، بی شمارند. با اینکه در حال حاضر نواقص شناختی در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی به خوبی مشخص شده اند، مطالعات معدودی هستند که از امور نوروسایکلوژیکی در مطالعات فامیلی اختلال دوقطبی استفاده می‌کنند. مطالعات بسیاری هستند که در نتیجه گسترش مطالب اسکیزوفرنی به وجود آمده اند مانند عملکردهای شناختی در مبتلایان به اختلال دوقطبی و اعضای خانواده آن ها که جمع آوری شدند تا با مبتلایان به اسکیزوفرنی و خانواده هایشان مقایسه شوند.
جدول 1 مطالعات انجام شده بر روی فنوتیپ های به هم پیوسته  در مبتلایان به سایکوز و خویشاوندان سالم آنها را نشان می‌دهد. نقل قول های اندک درمطالعات بر روی مبتلایان به اختلال دوقطبی و خانواده هایشان نشان دهنده تعصب شدید و تمایل بیشتر محققان به تحقیق در این زمینه بر روی اسکیزوفرنی می‌باشد. برای دست یابی به مطالعاتی که در مبتلایان به اختلال دوقطبی و خویشاوندان آن ها و همین طور در خویشاوندان بیماران اسکیزوفرنی به یافته های شاخص نوروسایکلوژیکیی دست یافته اند، عنوان، چکیده و کلید واژه های بانک اطلاعاتی Medline از طریق کلماتی نظیر “دوقطبی”،”اسکیزوفرنی”، “نوروسایک”، “عصب شناختی”، یا “شناختی” و “خانواده”، “خویشاوندان” یا “دوقلویی”جستجو شدند. جستجو به مقاله های انگلیسی زبان موجود بین سال های 1980 و ژانویه 2008 محدود شده بود. از چکیده ها و عناوین برای تعیین اینکه آیا مراجع استفاده شده به این تحقیق مرتبطند یا خیر استفاده شد و متن کامل مقالات مرتبط نیز تهیه شدند تا برای قرارگیری در جدول ارزیابی شوند. در آخر، فهرست مراجع مقالات مرتبط نیز بررسی شدند تا از نقل قول هایی که در هنگام جستجو در پایگاه داده ها یافت نشده بودند نیز استفاده شود. مقالات ذکر شده مقالاتی غیرمروری بودند که برآوردهای وراثتی قابل توجه یا نواقص اجرایی درمبتلایان به اختلال دوقطبی یا نمونه های فامیلی اسکیزوفرنی/ دوقطبی (تعداد> 10) را در یک یا چند آزمایش نوروسایکولوژیکی بیان می‌کردند. گزارشات در مورد اختلال عملکرد نوروسایکولوژیکی در مبتلایان به اسکیزوفرنی از جدولی که نشان دهنده تعداد زیادی از مطالعات مرتبط و الگوهای های پذیرفته شده نواقص منتشر نوروسایکولوژیکی در اسکیزوفرنی بود، کنار گذاشته شدند.
اسکیزوفرنی
اختلال درحافظه رویدادی در نتیجه مختل شدن عملکرد لوب گیجگاهی/ هیپوکامپ رخ می‌دهد.مطالعات بر روی بیماران پرخطربزرگسال واعضای سالم خانواده بیماران اسکیزوفرنی نشان می‌دهد که در عملکرد حافظه رویدادی آن ها اختلال عملکرد وجود دارد. متا آنالیز مطالعات خانوادگی بر روی اسکیزوفرنی بیانگر نواقص حافظه کلامی‌ متوسط در بستگان سالم آنها می‌باشد. یافته های نوروآناتومی‌در مورد حجم کاهش یافته هیپوکامپ و لوب گیجگاهی در بستگان سالم، یافته های نوروسایکلوژیکی را تایید کرده اند و یک جزئ ژنتیکی/ تکامل عصبی را مطرح می‌کنند.
تایید شده است که در فرایند های شناختی که لوب پرفرونتال در آنها نقش دارد، مانند حافظه فعال، توجه، قدرت استدلال و برنامه ریزی در بستگان سالم بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، نواقص دارای الگوی فامیلی هستند. حافظه فعال، توانایی ذخیره اطلاعات به صورت آنلاین برای انتخاب و برنامه ریزی رفتار آینده، بخش بسیار مهمی‌از مهارت های شناختی دارای مرتبه های بالاترهستند و نواقصی که در این نواحی رخ می‌دهند می‌توانند اثرات گسترده ای بر فرایندهای شناختی دیگر داشته باشند.نواقص حافظه فعال در مبتلایان به اسکیزوفرنی، فرزندان، دوقلوهای همسان و غیر همسان و دیگر بستگان سالم به خوبی مشخص شده است. با افزایش شباهت ژنتیکی اعضای خانواده به مبتلایان اسکیزوفرنی، نواقص حافظه فعال فضایی نیز در آنها افزایش می‌یابد. با استفاده از روشی منحصر به فرد در تعیین افرادی که دارای فنوتیپ یکسان هستند، آنالیز خوشه ای چند آزمایش رایج نوروسایکلوژیکی، 3 گروه به وجود آورد که از مبتلایان و اعضای خانواده شان تشکیل شده و توسط شدت اختلال عملکرد کلی از هم تفکیک شده بودند. مولفان معتقدند که شاخص های چندگانه فنوتیپ به هم پیوسته  می‌توانند در مشخص کردن تجانس ژنتیکی میان نمونه های مختلط ازمبتلایان و اعضای سالم خانواده آن ها بسیار مفید باشند.
اختلال دو قطبی
دوقلو های همسان سالمی‌که از بیماران دوقطبی متولد شده اند دچار اختلال در حافظه چهره، حافظه و یادگیری کلامی‌و حافظه فعال می‌باشند. در چند مطالعه که مستقیما مبتلایان به اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی و خویشاوندان سالم آن ها را با یکدیگر مقایسه کرده است، یافته ها مختلف بوده است، اما برخی از نواقص رفتارهای کلامی، به نظر می‌آید که در این اختلالات مشترک باشند. به عنوان مثال، نواقص حافظه کلامی‌تاخیری در خواهران یا برادران سالم بیماران مبتلا به هر یک ازاختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی مشاهده شد در حالی که خواهران یا برادران سالم بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در هوش عمومی، حافظه فعال، شیوایی و سلیس بودن کلامی، استدلال یا انتزاع دچار اختلال نبودند. توانایی های بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی و خویشاوندان سالم آن ها در مقایسه با افراد کنترل سالم در زمینه های عملکرد اجرایی مختلف، قابل مقایسه ونزدیک بهم بود بجز مهار پاسخ که با تستStroop  سنجیده می‌شد و در خویشاوندان مبتلایان به اختلال دو قطبی ویا اسکیزوفرنی مختل بود.
نمونه های چشمی‌حرکتی شناختی
قابلیت های شناختی از گذشته تا کنون توسط آزمایشات نوروسایکولوژیکی ارزیابی می‌شوند. با این وجود عملکرد شاخص های نوروسایکولوژیکی اغلب به سیستم های عملکردی ویژه مغز که توسط اختلالات روانشناسی عصب مختل می‌شوند و درمان آن ها ارتباط قوی ندارد. نمونه های چشمی‌حرکتی از این جهت دارای مزیتند که بر اساس مدل های حیوانی تکامل یافته ای ساخته شده اند که سیستم های عصبی را مشخص کرده اند که از طریق آنهامی‌توانند اجرا برعملکردهای مختلف پریماتهای غیرانسان، بررسی ضایعات فوکال مغزو مطالعات تصویربرداری عملکردی مغز در افراد سالم را تامین کنند.
مطالعات انجام شده بر روی مبتلایان
اسکیزوفرنی
تاکنون، تحقیقات چشمی‌حرکتی انجام شده توسط روانشناسان اعصاب اکثرا بر روی بیماران مبتلا به اسکییزوفرنی و اعضای خانواده آن ها متمرکز بوده اند. تمامی‌بیماران درمان شده، درمان نشده، مزمن و مبتلایان به اولین حمله اسکیزوفرنی، نسبت به افراد سالم، میزان خطای بالاتری در آزمایشات آنتی ساکاد دارند. با این وجود، برخی از یافته ها در مورد این تست متناقض هستند و این ممکن است به خاطر مسائل متدولوژیکی باشد. به عنوان مثال، در برخی مطالعات مشاهده شده است که بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، پیش ازشروع  واکنش متناسب با محیط، دیرکرد طولانی مدتی داشته اند در حالیکه در دیگران اختلالی مشاهده نشد. دیرکردهای آنتی ساکاد طولانی تر در بیماران با اولین حمله که تحت درمان های ساده تر بودند و در گذشته نیز مورد درمان قرار نگرفته بودند مشاهده گردید، بنابراین نوع درمان می‌تواند در این آزمایش بر روی دیرکرد واکنش رفتاری بیماران اثر داشته باشد. با این وجود، محققان دیگر هیچ تفاوتی میان بیماران مزمن درمان شده و درمان نشده و هیچ تغییری در بیماران نورولپتیک بعد از درمان مشاهده نکردند ودیرکرد بهبود یافته اما طولانی تری را در مبتلایان به حمله نخست بیماری که تازه درمان شده اند، تا یکسال بعد ازشروع درمان در مقایسه با افراد سالم یافتند.
اختلال دو قطبی
با این که مطالعات معدودی، آزمایش ساکاد شناختی را بر روی بیماران دوقطبی انجام داده اند، نواقص آنتی ساکاد در هر دو اختلال اسکیزوفرنی و دوقطبی گزارش شده اند. در مقایسه ای که اخیرا بر روی بیماران سایکوتیک مبتلا به نخستین حمله که تحت درمان ساده قرار گرفته اند انجام شد، میزان خطای آنتی ساکاد در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی افزایش یافته بود. مطالعات دیگری هم با استفاده از آزمایش واکنش تاخیری چشمی‌حرکتی به بررسی اجرای حافظه فعال در در بیماران دوقطبی پرداخته اند. یافته های تمامی‌این مطالعات حاکی از آن بود که در مقایسه با افراد سالم،  بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی درمان شده مزمن دچار اختلالی نبودند. این نتایج مطرح می‌کنند که نواقص حافظه فعال فضایی که توسط آزمایش واکنش تاخیری چشمی‌حرکتی ارزیابی شد می‌تواند به طور نسبی تنها مختص به اسکیزوفرنی باشد.
 
مطالعات انجام شده بر روی خانواده
مطالعات انجام شده بر روی بستگان درجه یک و سالم بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی از افزایش میزان ناهنجاری های آنتی ساکاد خبر داده اند. در حالی که برخی این نقص را یک فنوتیپ امیدبخش ریسک ژنتیکی برای اسکیزوفرنی در نظر می‌گیرند، مطالعات گسترده خانوادگی جهت مشخص کردن الگوهای عملکردی در بستگان سالم و رابطه آن ها با ژنوتیپ ضروریست. مطالعات بر روی حافظه فعال از طریق نمونه های واکنش تاخیری چشمی‌حرکتی، نواقصی را درافراد درمعرض خطر اسکیزوفرنی گزارش کرده اند زیرا بررسیهایی بر روی اعضای خانواده غیر مبتلا و سالم بیماران اسکیزوفرنی داشتند.
مطالعات شناختی رفتاری اجتماعی
مطالعه بر روی مبتلایان
ادراک احساسی
تطبیق حالات چهره در اسکیزوفرنی و به میزانی کمتر در اختلال دوقطبی دچار اختلال است.افراد مبتلا به اسکیزوفرنی جدا از اختلالات کلی ادراک چهره، همواره در ادراک رفتار چهره نیز دچار مشکل هستند . نواقص قابل توجهی نیز در تعبیر prosody احساسی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مشاهده شده است. محققان مطالعات مختلفی در مبتلایان به اختلال دوقطبی، در زمینه ادراک حالات چهره توسط آنها انجام داده اند و نتایج متفاوت بوده است. بر اساس نتایج، بیماران مبتلا به افسردگی با خلق طبیعی هیچ اختلالی را بروز ندادند و اما بیماران مانیک  دچار اختلالات قابل توجهی بودند. با این وجود، یکی از مطالعات انجام گرفته نواقصی را در تطبیق رفتار چهره در یکی از نمونه های مبتلا به افسردگی باخلق طبیعی مشاهده کرد. مقایسه مستقیم ادراک احساسی، هیچ تفاوتی را در حرکات چشم بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی  به هنگامی‌که محرکهای چهره، چشمی‌بررسی شدند،گزارش نکرد.
آنهدونیا (ناتوانی در لذت بردن)
در حالی که آنهدونیا یا کاهش درک و لذت از احساسات مثبت، مدت مدیدی است که به عنوان ویژگی اصلی اسکیزوفرنی درنظرگرفته شده است، نواقص موجود در این زمینه همیشگی نیستند. به طور خاص، اغلب مطالعاتی که واکنش های احساسی را در لحظه مواجهه با محرک ارزیابی می‌نمایند، واکنش های احساسی مشابهی را در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و افراد کنترل سالم مشاهده می‌کنند. بر اساس نتایج تنها بررسی ای که آنهدونیا را در بیماران اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی مقایسه کرد، بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی کمتر از اثرات آنهدونیا رنج می‌برند. مقایسه و برآورد اختلالات رفتاری در اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی  و کاربرد آن ها به عنوان اندوفنوتیپ، هنوز مشخص نشده و نیازمند مطالعه و بررسی بیشتر است.
واکنش به استرس
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی قادرند به موقعیت های پرتنش و استرس زا نظیرتقابلات خانوادگی با تعابیر مهم و سطح بالا واکنش های شدید نشان دهند.انتقادات شدید از سوی خویشاوندان منجر به عود بیماری وافزایش آشفتگی کلامی‌می‌گردد در حالی که با تماس های مداوم با خویشاوندان مثبت گرا،بیماران می‌توانند دوره های طولانی تری را بدون تشدید علائم سایکوتیک سپری کنند.
همانند افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، بیماران دوقطبی نیز هرگاه در محیط خانوادگی آشفته و پرتنشی باشند، بیماریشان به شدت عود می‌کند و در واکنش به موقعیت های منفی دچار اختلالات کلامی‌شدیدتری می‌شوند. از این رو، واکنشدهی به استرس اجتماعی تشدید شده یک ویژگی مشترک میان این دو اختلال است اما شیوع آن در اعضای خانواده آنهاهنوز به طور سیستماتیک بررسی نشده است.
قابلیت های اجتماعی
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی غالبا مشکلات عمده ای در مدیریت موثر موقعیت های بین فردی دارند. مشخص شده است که در اسکیزوفرنی، این اختلال پیش از شروع بیماری سایکوتیک وجود دارد و به شکل ارتباطات اجتماعی کمتر رضایتبخش، مشخص می‌گردند. با اینکه هر دو بیماری با عملکرد اجتماعی premorbid ضعیفی در بزرگسالی مرتبطند، اشکال در تطابق premorbid معمولا زودتر رخ داده و در اسکیزوفرنی بسیار ناتوان کننده تراست. با این وجود، یافته های اخیر تفاوت هایی جزیی را بین این 2 اختلال، در زمینه مشارکت در فعالیت های اجتماعی یا میزان روابط اجتماعی پس از آغاز بیماری نشان می‌دهند. این مشاهدات نشاندهنده شناخت روزافزون اختلالات عملکردی قابل توجه در اختلال دوقطبی حتی در طول دوره های اختلال خلق طبیعی، هستند.
شناخت اجتماعی
با اینکه تعداد معدودی مطالعات قابلیت های شناختی اجتماعی را در اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی مقایسه کرده اند، یافته های موجود حاکی از آنند که هر دو بیماری اختلالات مشابهی  در زمینه دانش اجتماعی و حل مسائل اجتماعی نشان می‌دهند.
مطالعات بر روی خانواده
مطالعات معدودی بر روی ادراک احساسی در خانواده های بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و به میزان کمتری در خانواده های بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی انجام گرفته است. یافته های این مطالعات با توجه به نواقص ادراک رفتاری در خویشاوندان مبتلایان به اسکیزوفرنی متنوع است. در حالیکه یک بررسی هیچ تفاوتی میان مبتلایان، اعضای خانواده و افراد کنترل سالم در زمینه تشخیص احساسات پایه مشاهده نکرده است، مطالعات اخیر بیانگر تشخیص احساسی مختل میان خواهران یا برادران سالم است. یافته های متناقضی در زمینه قضاوت اجتماعی به دست آمده اند. در یک مطالعه یک الگوی ترکیبی بدون نقص برای تشخیص رفتار صورت  یا قضاوت اجتماعی اما حساسیت رفتار غیرکلامی‌مختل در اعضای سالم خانواده نشان داد. در مقابل، گزارشات اخیر حاکی از آنند که خویشاوندان درجه اول سالم در قضاوت اجتماعی دچار اختلالند، اما این اختلال در اطرافیان مبتلایان به اسکیزوفرنی شدیدتر است. در خواهران و برادران سالم  اختلالات ادراک رفتاری در ماهیت های مربوط به صورت، صوت و ترکیبی، مشاهده شده است.
محدودیت ها
روش فنوتیپ به هم پیوسته  اشتیاق بسیار زیادی را به وجود آورده است که تا حدی  به علت فرض ارتباط مستقیم تری میان ویژگی های ژنتیکی مرتبط و شاخص های نوروسایکولوژیکی و فرایندهای سایکولوژیکی موشکافی شده، در مقایسه با تظاهر بارز اختلالات بالینی است. تایید این روش  به صورت غیرمستقیم باقی مانده است بر اساس موفقیتش در دیگر اختلالات پزشکی نسبت به یک رکورد اجباری درژنتیک روانپزشکی . در اختلالات روانی، اینکه فنوتیپ سازی جزئی تر یا جمع آوری نمونه های بسیار بیشتر می‌توانند در نهایت بهترین استراتژی را جهت مشخص سازی مداخلات ژنتیکی اختلالات پیچیده روان پزشکی ارائه دهد هنوز روشن نشده است. بنابراین کسب تجربه در شناسایی ژنتیک اختلالات عصب شناسی نظیر صرع و زوال عقل می‌تواند بسیار مفید باشد. توصیف فنوتیپی زیرگروه های سندرم ها جهت شناسایی زیربنای ژنتیکی آنها بسیار حائز اهمیت است. ارزش فنوتیپ سازی گسترده ازمایشگاهی برای ژنتیک روانپزشکی نیز می‌تواند به کاربرد فنوتیپ های به هم پیوسته  جهت رفع هتروژن بودن سندرم های اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی  و تبدیل آنها به زیر گروه هایی ازبیماران که دارای اتیولوژی متجانس تری هستند، بستگی داشته باشد.
اپیدمیولوژی شناختی
تشخیص اثرات ژنتیکی بالقوه ازاثرات اصولی افزایش سن، جنسیت و تحصیلات، جهت شناسایی و استفاده از فنوتیپ های به هم پیوسته  در تحقیقات بر روی ژنتیک خانواده بسیار حائز اهمیت است. اینکه تغییرپذیری در عملکرد بیمار در اثر ژن های ویژه ای رخ می‌دهد یا اینکه اثرات پیچیده طبقه بندی جمعیت درآن نقش دارد، اغلب مشخص نیست. داده های اصولی راهکارهایی را برای مقایسه منصفانه آزمایش شوندگان در رابطه با انتظارات عملکردی واضح به دست می‌دهند. بنابراین، روش نوروسایکولوژیکی بالینی به علت روند های استاندارد شده و داده های اصولی منتشر شده اش، برای ارزیابی شناخت بسیار امید بخش است. با این وجود ایرادی که در استفاده از شاخص های نوروسایکولوژیکی وجود دارد این است که آزمایشات بسیار پیچیده اند و از این رو، به احتمال زیاد تعیین اجرای آزمایش از پیچیدگی ژنتیکی بسیار بالایی بر خوردار خواهد بود.
نتیجه گیری
آیا پیشرفت در ژنتیک مولکولی  چارچوبی را برای پیشرفت های عمده در ژنتیک روانپزشکی به دست می‌دهد؟ سیر گسترش و کاربرد فنوتیپ های به هم پیوسته  به کندی پیش می‌رود اما پیشروی در عصب پژوهی رفتاری و شناختی، چارچوبی را برای پیشرفت های قابل توجه در این زمینه در طول دهه آتی فراهم می‌سازد. نمونه های اصلاح شده و بازنگری شده برای مطالعات بالینی ضروری هستند؛ نرخ های پایه نواقص باید برای مطالعاتی که بر روی بیماران انجام می‌شوند،تعیین گردد، سپس می‌بایست مطالعات خانوادگی با قدرت و توان کافی جهت ارزیابی میزان شیوع نواقص در اعضای خانواده ها و همچنین مرتبط بودن با تطاهرات تحت بالینی بیماری انجام گیرند.  متمرکز کردن سیستماتیک تلاش هایمان به طور اجتناب ناپذیری از پیشروی متدولوژیکی ژنتیک مولکولی سیر کندتری خواهد داشت، با این وجود پتانسیل قابل توجهی در تلاش برای تجزیه سندروم های بالینی به زیرگروه های مجزای نوروبیولوژیکی وجود دارد. دراین صورت، این رشته به طور موثرتری می‌تواند عوامل اصلی اختلالات پلی ژنتیکی نظیر اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی را مشخص نماید.
این روش می‌تواند در اختلال دوقطبی و همچنین اسکیزوفرنی بسیار مفید باشد. تا کنون، عوامل متعددی سبب شده اند که نسبت به اختلال دوقطبی، تحقیقات بسیار بیشتری بر روی فنوتیپ های بالقوه به هم پیوسته  در اسکیزوفرنی صورت گیرد. در عین حال، همینطور که رشته عصب پژوهی رفتاری توسعه می‌یابد و همینطور که نواقص شناختی پایدار و نواقص عملکردی حتی در اختلال خلق طبیعی نیز در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بخصوص بیمارانی که سابقه سایکوز دارند، مشاهده می‌شوند، می‌توان انتظار داشت که استفاده از روش فنوتیپ به هم پیوسته  در تحقیقات بر روی اختلال دوقطبی افزایش یابد. این تحقیق ممکن است تاثیر فوق العاده ای در تغییر مرزها و همپوشانی های موجود میان اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی داشته باشد به گونه ای که بر راهکارهای بالینی نیز اثر بگذارد.
 
لطفا به جای کپی مقالات با خرید آنها به قیمتی بسیار متناسب مشخص شده ما را در ارانه هر چه بیشتر مقالات و مضامین ترجمه شده علمی و بهبود محتویات سایت ایران ترجمه یاری دهید.
تماس با ما

اکنون آفلاین هستیم، اما امکان ارسال ایمیل وجود دارد.

به سیستم پشتیبانی سایت ایران ترجمه خوش آمدید.