چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟ – ایران ترجمه – Irantarjomeh
مقالات ترجمه شده آماده گروه مدیریت – بازرگانی
مقالات ترجمه شده آماده کل گروه های دانشگاهی
مقالات رایگان
قیمت
قیمت این مقاله: 20000 تومان (ایران ترجمه - irantarjomeh)
توضیح
بخش زیادی از این مقاله بصورت رایگان ذیلا قابل مطالعه می باشد.
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
شماره |
91 |
کد مقاله |
MNG91 |
مترجم |
گروه مترجمین ایران ترجمه – irantarjomeh |
نام فارسی |
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟ |
نام انگلیسی |
What makes entrepreneurs entrepreneurial? |
تعداد صفحه به فارسی |
28 |
تعداد صفحه به انگلیسی |
22 |
کلمات کلیدی به فارسی |
كارآفرینی |
کلمات کلیدی به انگلیسی |
Entrepreneurship |
مرجع به فارسی |
دانشگاه ویرجینیا، ایالات متحده |
مرجع به انگلیسی |
University of Virginia |
سال |
|
کشور |
ایالات متحده |
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
آن دسته از افراد حرفهای كه با كارآفرینان كار میكنند و محققانی كه آنها را مورد بررسی قرار میدهند، اغلب در این باره این موضوع تفكر میكنند كه چه چیزی كارآفرینان را كارآفرین میسازد. البته كارآفرینان نیز به مطرح سازی این مبحث علاقمند میباشند. اما از آنجائیكه تعداد داستانها و نظریههای مربوطه به كارآفرینی به اندازه تعداد محققین و كارآفرینان میباشد، تاكنون از جمعآوری نظریهای منسجم در باره تخصص كارآفرینی در دانشگاهها و مضامین مشابه با آن اجتناب شده است.
ویژگیها، عادات و رفتارهای انواع كارآفرینان چیست؟ آیا «هستهای» قابل یادگیری و یاد دادن برای كارآفرینان وجود دارد؟ به عبارت دیگر كارآفرینان امروزی مثل جفبیزوز، روبگلاسر چه چیزی را میتوانند از كارآفرینان قدیمی همانند جوسایاوجوود و لئوناردشوئن بیاموزند؟
یا حتی در دوره زمانی مشابهی در تاریخ، موارد مشتركی كه كارآفرینان در صنایع متفاوت با یكدیگر سهیم هستند چه چیزهایی میباشند؟ در مجموع آیا چیزی بعنوان «تفكر كارآفرینی» وجود دارد كه بتواند در مكان، زمان و تكنولوژی به كار رود؟
در سال 1997 من برای تحقیق راجع به این سئوال، سفری نسبتاً خطرناك ولی نشاطآور را ترتیب دادم. من در طول چندین ماه به 17 ایالت در آمریكا سفر كردم و با 30 موسس شركتهایی كه وسعت مالی آنها از 200میلیون دلار تا 6.5 بیلیار دلار بود و در صنایع متفاوتی از فولاد و راهآهن گرفته تا خرسهای عروسكی و نیمه رساناها و بیوتكنولوژی فعالیت داشتند، ملاقات كردم.
هدف این مطالعه صرفاً مصاحبه با این موسسین نبود بلكه شنیدن داستانهای آنها و دانستن نقطه نظر آنها راجع به مشكلات ویژه در تبدیل یك ایده تجاری به شركتی با دوام بود.
كارآفرینان در طی دو ساعت مشكلات خود را در 17 صفحه شرح دادند، هر كدام از آنها دقیقاً ده مشكل یكسان، برای ساختن شركتی كه با ایده اولیه محصول مشابهی تولید مینماید، را مورد بررسی قرار داده و با حل هر یك از آنها با صدای بلند این موضوع را خاطر نشان میساختند. تجزیه و تحلیل گزارشات مربوطه به اصولی قابل یاد دادن و نسبتاً تعجب آور منجر شد.
این مجموعه از اصول بهنگامی كه در كنار یكدیگر قرار میگیرند، منطقی منسجمی را ارائه داده كه به طور واضح بیانگر چیزی است كه ما آن را به عنوان «كارآفرینی» میشناسیم. به دلایلی كه در بخش بعد مشخص خواهد شد، این نوع عقلانیت را بنام «استدلال معلول» مینامیم.
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
استدلال معلول: مشكل پیش روی
واژه علت و معلول در مقابل یكدیگر قرار میگیرند. به طور كلی در برنامههای مدیریت اجرایی تجاری یا MBA در سراسر جهان، به دانشجویان در هر محدوده از عملكردهای تجاری عقلانیت علت یا پیشبینی یاد داده میشود. عقلانیت علت با یك هدف از پیش تعیین شده و مجموعهای از ابزارها شروع میشود و به دنبال شناسایی جایگزینی بهینه- سریعترین، ارزانترین، كارآمدترین و غیره-
برای رسیدن به این هدف است. تصمیمگیری در مقابل خرید تصمیمات در مبحث تولید، انتخاب بازار هدف با بالاترین پتانسیل برگشت در بازاریابی، انتخاب سهامی كه از كمترین خطر مالی برخوردار است، و یا حتی استخدام بهترین فرد برای شغل مدیریت منابع انسانی، همگی جزء مثالهای مرتبط با مشكلات استدلال علت هستند.
استدلال معلول: فرآیند مربوطه
همه كارآفرینان با سه نوع دسته بندی مختلف مشخص میشوند: 1- آنها چه كسانی هستند- صفات، سلایق و تواناییهای آنان 2- آنها چه چیزی میدانند- تحصیلات، آموزش، تخصص و تجربه آنان 3- چه كسانی را میشناسند- شبكههای اجتماعی و حرفهای آنان.
با به كار بردن این مضامین، كارآفرینان شروع به تصور و انجام آن دسته از مشخصههای تاثیرگذار محتملی میكنند كه قابلیت بوجود آوردن آنها را دارند. اغلب آنها با وسایلی شروع به كار میكنند كه بیشتر در دسترس قرار دارد و بدون برنامه ریزی سخت و دقیقی مستقیماً به عمل تبدیل میشود. برخلاف، استدلال علت كه از طریق برنامه ریزی دقیق و اجرای بعدی وارد زندگی میشود، استدلال معلول خود حیات داشته و تنفس مضامین اجرایی بشمار میآید.
استدلال معلول: اصول
آیا همه اینها به این معنا است كه ما یكبار دیگر به داستانهایی كه در یك تفرجگاه در مجاورت آتش تعریف میشود پناه ببریم؟ به نظر میرسد كه همه این داستانها اصول استدلال مشتركی دارند كه با طرفهای مقابل آنان در استدلال علت در تضاد است. علاوه بر این، این اصول در منطقی منسجم به هم پیوند میخورند كه نشان میدهد این موضوع در حقیقت یك جایگزین متقاعد كننده برای عقلانیت علت است.
-
در حالیكه استدلال معلول بر میزان بازده قابل انتظار تمركز دارد، استدلال علی بر زیان قابل جبران تاكید میكند.
-
در حالیكه استدلال علی به تجزیه و تحلیل رقابتی وابسته است، استدلال معلول بر اساس مشاركت استراتژیك بنا شده است و
-
در حالیكه استدلال علی بر بهره برداری از دانش قبلی و پیشبینی اصرار میورزد، استدلال معلول بر تاثیر احتمالات تاكید دارد.
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
اصل ضرر قابل جبران
در حالیكه به مدیران آموزش داده میشود تا بازار را تجزیه و تحلیل نموده و بخشهای هدف را با بالاترین پتانسیل بازده انتخاب كنند، كارآفرینان تمایل به یافتن روشهایی جهت رسیدن به بازار با حداقل هزینه، منابعی از قبیل وقت، تلاش و پول، میباشند. در حال شدید، اصل ضرر قابل جبران بصورت منابع صفر برای اصل بازار تفسیر میشود.
بر اساس بررسیهای اینجانب بر روی چندین تن از كارآفرینان متخصص مشخص شده كه آنها اصرار داشتند كه هیچ تحقیقی در خصوص بازاری سنتی را انجام نمیدهند، بلكه ترجیح میدهند محصول را حتی قبل از اینكه ساخته شود به نزدیكترین مشتری بالقوه ممكن تحویل دهند.
اصل شراكت استراتژیك
اصل مهم دیگر در استدلال معلول، بجای انجام تجزیه و تحلیل رقابتی منظم، تمركز بر ایجاد مشاركت است. چون كارآفرینان تمایل به شروع روند بدون در نظر گرفتن وجود بازاری از پیش تعیین شده برای ایدههایشان را دارند، به نظر میرسد تجزیه و تحلیل رقابتی در مرحله شروع هیچ معنایی برای آنان ندارد.
«زمانی در شركتمان، من به افراد دستور دادم كه به رقبا فكر نكنید، فقط كارتان را انجام دهید، فقط به كارتان فكر كنید» برعكس كارآفرینان از همان شروع كار بر ایجاد شراكت تمركز كردند.
در حقیقت، به نظر میرسید شروع ایدهآل برای یك راهاندازی موفق، قیاس مشتریان در شراكت استراتژیك است، دوباره شنیدن این مطلب بدین صورت كه، «تحقیق بازار سنتی این نكته را مشخص میسازد كه شما بر اساس جمعآوری اطلاعات باید بسیار وسیع كار كنید، احتمالاً از سیستم پستی استفاده كنید. من این كار را انجام ندادم… چالش انتخاب شركا است و جمع كردن خودتان قبل از اینكه سرمایه بسیاری را بر باد دهید».
اصل احتمالات مبتنی بر ریسك
اصل سوم استدلال معلول، قلب تخصص كارآفرینی است- توانایی تبدیل آنچه مورد انتظار است به چیزی سودمند. طبق یكی از موضوعات این مطالعات «من همیشه با این شعار زندگی میكنم، آماده – شلیك- هدف. فكر میكنم اگر وقت زیادی را صرف انجام آماده – هدف- هدف- هدف- هدف- كنید، اگر واقعا انجام این كار را شروع كنید و سپس هدفیابی كنید هرگز همه چیزهایی خوبی را كه اتفاق خواهند افتاد نمیبینید. حال در مییابید هدفتان كجاست. شركتهای كارآفرینی بزرگ، محصول احتمالات هستند.
ساختار، فرهنگ، هسته، رقابت و دوام، آنها همه باقیمانده افرادی ویژه میباشند كه جهت پیش رفتن و انجام آرمانهای خاص خود از طریق رابطه متقابل با فضا، زمان و تكنولوژیهایی كه در آن زندگی میكنند تلاش مینمایند. برای مثال میتوانیم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم كه آیا كوزهگری وجودد ممكن بود آن هم در صورتی كه وی با پرفسور توماسبنتلی ملاقات نمیكرد و او را به مشاراكت فرا نمیخواند تا نامی تجاری و شركتی بزرگ ایجاد كنند، شركتی كه بیش از دو قرن دوام داشته باشد.
استدلال معلول: منطق
آنچه همه اصول استدلال معلول را تحت تاثیر قرار میدهد، بجای استدلال علت منطقی، مرتبط با فرضیهای متفاوت و راجع به آینده است. استدلال علت بر اساس منطق است، تا حدی كه میتوانیم آینده را پیشبینی كنیم و میتوانیم آنرا كنترل نماییم. به همین علت است كه امروزه دانشگاهیان و دست اندركاران مسایل تجاری، قوه ادراك و منابع بسیاری را صرف توسعه مدلهای پیشبینی كننده مینمایند. گرچه استدلال معلول بر اساس منطق است، تا حدی كه میتوانیم آینده را كنترل كنیم، نیازی نیست كه آنرا پیشبینی نمائیم.
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟
ایجاد خط سیرU-، نمونهای از منطق معلول
درسال 1945،Leonard shoen كه تازه ازدواج كرده بود فقط با 5000 دلار سفر معلول خود را كه با ایجاد یك خط سیر یو شكل آغاز كرد. در پایان 1949 اجاره كردن یك تریلر یك طرفه بین شهری در اكثر نقاط آمریكا ممكن بود. وقتی كه سفر او را بررسی كردیم، متوجه شدیم كه این شاهكار نمیتواند انجام پذیرد مگر از طریق به كار بردن استدلال معلول.
امروزه هنگامی كه دانشجویان میخواهند یك طرح تجاری برای این فعالیت اقتصادی بنویسند (با بكار بردن روندهای علت)، نتیجه میگیرند كه این طرح سرانجام ناممكن است یا حتی از نظر روان شناسی ناممكن خواهد بود، زیرا نیازمند سرمایهای هنگفت است كه اكثر آن در مواردی كه از ارزش چندانی نیز برخوردار نیستند، مثل اجاره كامیون یا محل اتلاف میشود.
بنابر این، چه چیزی كارآفرینان را كارآفرین میسازد؟
كارآفرینان كارآفرین هستند زیرا در زمینه مدیرتی و استراتژیك متفاوتند، زیرا تفكری معلولی دارند، آنها به آیندهای عقیده داشته و بدان فكر میكنند كه میتواند توسط فعالیت بشری شكل گیرد و بخوبی میفهمند كه میزان فعالیت بشری است كه میتواند آینده را كنترل كند و از اینرو نیازی نیست انرژی خود را صرف تلاش برای پیشبینی آن كنند. در حقیقت تا حدی كه آینده توسط فعالیت بشر شكل میگیرد، نیاز به تلاش بسیار جهت پیشبینی آن نیست-
آنچه مفیدتر است درك و كار با مردمی است كه در تصمیمگیریها و فعالیتهایی مشاركت دارند كه آنها را در آینده تبدیل به یك حقیقت موجود مینمایند.
چه چیزی كارآفرینان را میسازد؟